زندگینامه علیرضا افتخاری و همسرش(Alireza Eftekhari)
- نام اصلی : علیرضا افتخاری مهیاری
- متولد : 10 فروردین 1337 اصفهان
- زمینه فعالیت : موسیقی سنتی
- پیشه : خواننده
- مدرک تحصیلی : لیسانس مهندسی راه و ساختمان
- سالهای فعالیت : 1357 تاکنون
- قد علیرضا افتخاری : 173 سانتیمتر
- والدین : مرتضی افتخاری
- فرزندان : الهام افتخاری ، مرجان افتخاری و آوا افتخاری
بیوگرافی کامل علیرضا افتخاری
علیرضا افتخاری مهیاری متولد 10 فروردین 1337 در اصفهان موسیقی دان ، آهنگساز و خواننده ایرانی است.
علیرضا افتخاری - Alireza Eftekhari
فارغ التحصیل رشته مهندسی راه و ساختمان می باشد ، او از پرمخاطب ترین خواننده های ایران است و آثارش از پرفروش ترین آثار منتشر شده موسیقی ایران هستند.
خانواده
پدرش مرتضی افتخاری است و در اصفهان در خانواده ای نسبتاً فقیر به دنیا آمد.
افتخاری در کودکی نزد طباطبایی ، نوازنده ویولن تعلیم دید.
شروع از 12 سالگی
سال 1349 وقتی 12 ساله بود به کلاس های ویولن استاد طباطبایی که روشندل بود رفت سپس از 14 سالگی نزد استاد تاج اصفهانی ردیف های آوازی را آموخت.
چند سالی نزد اساتید دیگری چون جلیل شهناز نوازنده سرشناس تار و حسن کسایی موسیقیدان و نوازنده نی و سه تار دوره های مختلف موسیقی را گذراند.
از مسابقه باربد تا خواننده شدن
سال 1357 وقتی 20 ساله بود در مسابقه موسیقی باربد با داوری اساتیدی چون علی اکبر خان شهنازی و علی تجویدی و داریوش صفوت شرکت کرد.
او توانست به مقام نخست برسد و رسما بعنوان خواننده به جامعه هنری ایران معرفی شد.
پس از انقلاب 57
بعد از وقوع انقلاب و محدودیت های موسیقی در آن اوایل تصمیم گرفت از سال 1360 نزد استاد غلامرضا دادبه برود و به تمرینات آوازهای دوبیتی بپردازد.
عکس های اینستاگرام علیرضا افتخاری
اولین آلبوم
نهایت سال 1362 وقتی 25 ساله بود بعد از باز شدن نسبی فضا اولین آلبوم خود بنام آتش دل را به یاد استاد مرحومش تاج اصفهان خواند.
او سپس در کنار اساتیدی چون بدیعی ، کسایی و شهناز در اجراهای خصوصی حضور داشت تا اینکه سال 1363 آهنگی بنام آواز قصه گیسو را برای فیلم امیرکبیر خواند.
آلبوم های متعدد در هر سال
افتخاری از سال 1362 تا سال 1375 هر ساله یک آلبوم منتشر داد و آثارش مرتب در تلویزیون پخش می شد.
او از سال 75 تا 89 با فعالیت ها منحصربفرد خود سالانه بطور متوسط 5 آلبوم منتشر می داد و هم اکنون بالای 84 آلبوم رسمی منتشر شده دارد.
زندگی شخصی علیرضا افتخاری
وضعیت ازدواج و همسر علیرضا افتخاری
استاد علیرضا افتخاری سال 1355/5/5 وقتی 18 ساله و در حال اعزام به سربازی بود با دختر دایی اش ازدواج کرد که ثمره این زندگی سه فرزند دختر می باشد.
الهام ، مرجان و آوا فرزندانش هستند.
عکس دختران علیرضا افتخاری
فرزندانم
دختر بزرگم الهام موسیقی سنتی گوش می کند اما فرزند دومم علاقه به موسیقی ندارد.
فرزند سومم که از ناحیه پا فلج و روی ویلچر است را بسیار دوست دارم و خانواده ام از علاقمندی بسیار من به او آگاه هستند.
جنجال مهریه دختران
او در یک گفتگو بیان کرده بود که مهریه دختر بزرگش ، حفظ کردن 450 غزل از حافظ و مهریه دختر کوچک اش حفظ 16 جز از قرآن کریم است .
رامین نوروزی داماد بزرگ افتخاری اما با تکذیب این ادعا افشا کرد : مهریه همسرش 777 سکه تمام بهار آزادی و 7 میلیون و 707 هزار تومان جواهرات و یک سفر حج است که بخاطر این مشکلات او را درگیر دادگاه و طلاق کرد.
گل کردن ترانه ها
از هر ترانه ای که پشیمان شدم ، گُل کرد؛ مثلا «یاد استاد» را می خواستم پاک کنم ، اما مورد استقبال قرار گرفت. حتی برای ترانه «مستانه» گفتم دو ترانه دیگر می خوانم ، اما ناشر آن را خرید.کار هایی که اساتید بزرگ برای من ساختند ، شاید پایین ترین تیراژ را پیدا کرد!
بغل کردن دردسرساز احمدی نژاد
17 مرداد 1389 اندکی بعد از فروکش ماجراهای انتخابات 88 بود که افتخاری به مناسب روز خبرنگاران شهید در مرکز همایش های صدا و سیما حضور داشت تا اینکه محمود احمدی نژاد وارد شد.
علیرضا افتخاری در این مراسم به گرمی هر چه تمام محمود احمدی نژاد رئیس جمهور وقت را به آغوش کشید و گفت آقای رییس جمهور دوستت دارم!
از مهاجرت تا خودکشی
بعد از همین بغل معروف بود که افتخاری با انتقادات گسترده اصحاب رسانه و مردم مواجه شد تا جایی که حتی به دخترش در دانشگاه تهران حمله و موهایش را کندند.
بایکوت شدید خبری از سمت هنرمندان و رسانه ها باعث شد طبق آنچه خود می گوید تصمیم به مهاجرت و یا خودکشی بگیرید.
علیرضا افتخاری در حال تعظیم به دختران شهید سلیمانی
احمدی نژاد به زندگی ام آتش انداخت
همیشه می خواستم یک رئیس جمهور را بغل کنم و ببینم چه حسی دارد. بعد از اجرایی که داشتم ، همدیگر را بغل کردیم ولی حواشی خاصی ایجاد شد و به من گفتند چرا بغلش کردی؟!
آقای احمدی نژاد فوتبال بازی کرد ، با خیلی ها روبوسی کرد و با هنرمندان بسیاری دیدار داشت ، اما نمی دانم چرا قرعه به نام من افتاد! من هیچ وقت ادعایی در کارم نداشتم؛ فقط دوست دارم در فضای حرفه ای کار به یکدیگر احترام بگذاریم. بعد از آن حواشی حتی یک نفر هم احوال من را نپرسید. حتی به من گفتند رانت گرفتی. من هیچ وقت از دولت پولی نگرفتم. از خدا می خواهم آن هایی که این حرف ها را می زنند ، به راه راست هدایت کند.
اگر تاریخ به عقب برگردم هرگز آن کار را تکرار نمی کنم ؛ اصلا اشتباه می کنم که بخواهم ایشان را در آغوش بگیرم احمدی نژاد به زندگی ام آتش انداخت.
تهدید به بمب گذاری
یادم است که نوشته ای زیر در منزل شخصی من گذاشتند که اینجا بمب گذاری خواهد شد به قدری تهدیدها زیاد شد که مجبور شدیم از آن محل برویم.
مدت ها کلاه می گذاشتم روی سرم و برای خرید این ور و آن ور می رفتم ، اگر کسی هم مرا می شناخت برخوردهای اهانت آمیز و زشتی می کرد.
چهره ماندگار بدون اقبال
افتخاری سال 1389 در 52 سالگی چهره ماندگار شد و حالا از آن تاریخ بغل با احمدی نژاد به الان 4 آلبوم بیشتر منتشر نکرده که مورد استقبال هم قرار نگرفت.
وی سالهاست به حاشیه رانده شده و هنوزم اقبال چندانی از او نمی شود.
علیرضا افتخاری و نسرین مقانلو
علت کمکاری
زندگی زیر و بم های بسیار دارد؛ تا جایی که گاه آدم با خودش می گوید ، بهتر است کنار برود قبل از اینکه کسی او را کنار بگذارد. البته من جای کسی را تنگ نکرده ام ، اما جوانان ما هم حقی دارند و باید خودشان را نشان بدهند.
خاطرات با استاد محمدرضا شجریان
هر وقت صدای استاد شجریان را می شنوم خود به خود می زنم زیر آواز ، همه اینها بخاطر علاقه ای است که به ایشان دارم.
حوالی سال 1360 بود که ما باهم رفت و آمد داشتیم و من در تهران خدمت ایشان می رسیدم و ایشان هم در اصفهان به منزل من می آمدند.
من یک رنوی قدیمی داشتم و وقتی با استاد در آن می نشستیم ، آقای شجریان به من می گفت علیرضا بخون که دلمون گرفته …. و من می خواندم و آن روزها هرگز از ذهن من پاک نمی شود.
علیرضا افتخاری و مهران مدیری در برنامه دورهمی
رقص برای کودکان سرطانی
سال 94 بود که افتخاری در کنسرت شهرستان بناب خود برای شادی چند کودک سرطانی حاضر به رقص در روی صحنه شد تا فضای آن بچه ها را تغییر دهد.
خودش درباره این اتفاق می گوید : همه وجودم را برای شادی آنها روی صحنه گذاشتم و تا زمانی که لبخند آنها را ندیدم از صحنه پایین نیامدم.
تِم موسیقی در اواسط برنامه ، تِم کُردی بود و برای آن بچه های سرطانی پایکوبی کردم و به همان خدا قسم که به خودم قول داده بودم که تا لبخند آنها را نبینم حرکاتم را ادامه خواهم داد و همین موضوع هم اتفاق افتاد.