ثبت بیوگرافی در گوگل
ثبت بیوگرافی در ویکی پدیا
تبلیغات

در این مطلب جدید در سال 1403 و سال 2024 ، علل افزایش طلاق در جامعه و علل افزایش طلاق در جامعه کنونی و 5 علت اصلی طلاق و مهمترین علل طلاق در سال جدید و علل طلاق و راههای پیشگیری از آن و دلایل طلاق در ایران و تحقیق طلاق در جامعه و مشکلات طلاق در جامعه و علل طلاق از دیدگاه روانشناسی و عوامل فردی طلاق در نم نمک.

علل افزایش طلاق در جامعه کنونی

در سال های اخیر آمار طلاق به نحو چشم گیر و روز افزونی رو به افزایش است. پرسشی که مطرح می شود این است که دلیل یا دلایل این افزایش چیست؟ این امر به دلایل مختلف فردی ، خانوادگی ، اجتماعی ، محیطی ، اقتصادی ، فرهنگی بستگی دارد که هریک در جای خود باید مورد بحث و بررسی قرار گیرند و بنابراین بررسی موضوع نه تنها ساده نیست بلکه بسیار پیچیده است که در این نوشتار از سایت نم نمک ، سعی شده تا حدودی این عوامل بررسی شود ، تا شاید از طریق شناخت عوامل و دلایل افزایش طلاق بتوان به نحوی جلوی آن را گرفت و با از بین بردن برخی از دلایل به تدریج از آمار طلاق کاست.علل افزایش طلاق در جامعه و راههای پیشگیری از آنعلل افزایش طلاق در جامعه و راههای پیشگیری از آن

علل افزایش طلاق در جامعه کنونی

در باره علت بروز طلاق نظریه های گوناگونی طرح می شود. بسیاری آن را پدیده ای شهری می دانند ، با آمار و تحقیق نشان می دهند که طلاق در روستاها نسبت به شهرها رواج کمتری دارد . علت آن بسته بودن جامعه روستایی است و این که در روستاها عموماً همه با هم آشنا هستند و در مواقع دشوار و تنگناهای اقتصادی به کمک هم می آیند. از سوی دیگر پای بندی به سنت ها و ناآشنایی به حقوق خود مانع از درخواست طلاق از سوی زنان روستایی می شود. حال آن که در شهرها همه چیز ، از گرفتاری های اقتصادی گرفته تا تفاوت فاحش فرهنگی میان زوج ها ، دست به دست هم می دهند و آمار طلاق را بالا می برند. اخیراً رییس سازمان بهزیستی کشور در این خصوص اعلام نموده که در شمال شهر تهران یک طلاق به ازای هر 2/2 ازدواج و در روستاها یک طلاق به ازای هر 6 ازدواج وجود دارد. از سوی دیگر مدیرکل دفتر آمار و اطلاعات جمعیتی و مهاجرت سارمان ثبت احوال کشور اعلام داشته تعداد ازدواج در 9 ماه اول سال 94 با مقایسه با مدت مشابه سال قبل 4/3 درصد کاهش و طلاق 2/4 درصد افزایش یافته است و به طور متوسط از هر 4 ازدواج در تهران یک مورد و از هر 6 ازدواج در ایران یک مورد به طلاق می انجامد و در حال حاضر این آمار متاسفانه بسیار بالاتر رفته است.

در این گفتار به عواملی می پردازیم که بیشتر به دولت ارتباط دارد و به رغم حمایتی که ، طبق بند 3 ماده 16 اعلامیه جهانی حقوق بشر فوق الاشعار ، از دولتها انتظار می رود که از خانواده ها داشته باشند ، دولت نه تنها حمایتی از خانواده ها نمی کند ، بلکه به علل مختلف که در زیر می آید موجبات گسست روابط را به طور ناخودآگاه در خانواده فراهم می کند.

مشکل اقتصادی

در وهله اول به نظر می رسد مهم ترین عامل ، مشکل مالی و اقتصادی است که به تدریج بنیان خانواده را از هم می پاشد و زوجین را به سوی اختلاف و جدایی می کشاند. در کشوری که بارها حتی از سوی مسئولین عنوان شده که اقتصاد ما بیمار است چگونه می توانیم از زن و شوهری که با هزار امید و آرزو زندگی مشترک خود را آغاز می کنند بخواهیم که بدون توجه به گرانی کمرشکن مخارج زندگی و مایحتاج روزانه ، با خوشی و شادی به زندگی خود ادامه دهند و خم به ابرو نیاورند؟

علل افزایش طلاق در جامعه کنونی

گر چه در ایران از نظر قانون و شرع و عرف ، جهیزیه ای که معمولاً خانواده دختر برای آغاز زندگی مشترک برای وی تهیه می کنند ، کمک بسیاری به زندگی زوج جوان می کند ، اما به هر حال هزینه های زیادی نیز به تدریج حاصل می شود که باید طرفین از عهده آن برآیند و وقتی توان رویارویی با مخارج را ندارند ، تنش ها آغاز می شود و به همین دلیل بیشتر اختلافات خانوادگی در بین افراد محروم و متوسط جامعه بابت مسایل اقتصادی پیش می آید.

مرد وقتی تنگدست می گردد ، زن تکلیفی به تحمل زندگی با مرد تنگدست را ندارد و نمی توان از لحاظ حقوقی انتظار فداکاری از چنین زنی را داشت ، مرز حقوق و اخلاق از یکدیگر متمایز است ، آنان که بخواهند به تکلیف اخلاقی خود عمل کنند نیازی به حکم قانون ندارند.

بی تجربگی و عدم راهنمایی

گاهی عامل خاصی برای اختلاف بین زوجین وجود ندارد ، اما جوانی و بی تجربگی آنان باعث می شود که زندگی را بر خود تلخ کنند ، زیرا در واقع این افراد راهنمای خاصی برای آغاز زندگی مشترک خود نداشته اند و هر اختلاف نظر کوچک و بی اهمیتی ممکن است بین آنها ایجاد مشکل کند. در این خصوص به نظر می رسد بهتر است دوره های مشاوره ای برای ازدواج به صورت اجباری ایجاد شود که از سوی اشخاصی که خود ، متاهل و میان سال هستند و زندگی موفقی هم دارند ، راهنمایی های لازم به زوجین داده شود. به این ترتیب که هر کدام توسط راهنمای هم جنس خود مشاوره های لازم را بگیرد ، یعنی یک مرد میان سال و متاهل به پسران جوانی که در آستانه ازدواج هستند ، نکات ریز و مهم زندگی مشترک را بگوید و یک زن میان سال و متاهل نیز به دختران جوانی که در نظر دارند زندگی مشترک خود را آغاز کنند ، تعلیمات لازم را بدهد و هریک با زبان ملایم و با محبتی پدرانه یا مادرانه به افراد تحت مشاوره خود ، گذشت و فداکاری و محبت به همسر را به صورت مستمر گوشزد کند. در واقع به این ترتیب می توان از بروز اختلافات پیش گیری نمود و پیش از آن که اختلاف بین طرفین ایجاد شود راهکارهای لازم به آنان آموخته می شود ، در اغلب کشورهای غربی نهادی به نام مشاوره ازدواج وجود دارد ، در حالی که در ایران معمولاً نهادهای مشاوره ای مربوط به پس از ایجاد اختلاف و زمانی است که طرفین به مرحله جدایی رسیده اند ، که به نظر می رسد این مرحله برای مشاوره و راهنمایی دیر باشد.

اعتیاد

اعتیاد نیز یکی از عواملی است که متاسفانه بر تعداد جدایی ها می افزاید. اعتیاد گاه به علت تفریح و سرگرمی شروع می شود ، ولی در ادامه کم کم از حالت سرگرمی درآمده و وقتی شخص معتاد شد ، دیگر نمی تواند از آن چشم بپوشد. شخص معتاد ناگزیر برای تهیه مواد اقدام می کند و از یک سو مقدار معتنابهی از درآمد خود را که باید صرف زندگی مشترک با همسر و فرزندان خود نماید ، در این راه از دست می دهد و از سوی دیگر به جرگه افرادی می پیوندد که به تدریج ممکن است دست به قاچاق مواد بزند ، یا مرتکب اعمال خلاف دیگری شود ، که باز هم عامل دیگری از عوامل طلاق را تشکیل می دهد و در بند بعدی مورد بحث قرار می گیرد. اگر به طلاق هایی که در سالهای اول زندگی مشترک اتفاق افتاده و یا حتی پیش از آغاز زندگی مشترک و در زمانی که زن و شوهر تنها به عقد یکدیگر درآمده اند و هنوز به اصطلاح زیر یک سقف نرفته اند ، دقت کنیم متوجه می شویم که علت اصلی بسیاری از این گونه طلاق ها اعتیاد مرد بوده و پس از این که زن از طریق خواهش و تمنا و یافتن واسطه و گریه و تهدید نتوانسته شوهرش را مجاب کند که اقدامی برای ترک اعتیاد خود کند ، به ناچار راه طلاق را برگزیده است.

علل افزایش طلاق در جامعه کنونی

ارتکاب جرم

اشخاصی که خلاف کار هستند و یا مرتکب جرم شده اند نیز زندگی مشترک را به مخاطره می کشانند . مردی که با توسل به اعمال خلاف و جرم می خواهد زندگی مشترک را تامین کند و از راه درست به هر دلیل منحرف شده است ، دیر یا زود به مرز جدایی از همسرش خواهد رسید. البته این نوع زندگی ممکن است در اثر بیکاری یا در اثر اعتیاد برای شخص ایجاد شده باشد ، اما گاهی هم نحوه تربیت شخص و محیطی که در آن رشد کرده او را خلاف کار بار می آورد . افرادی که از این طریق زندگی خود را می گذرانند به تدریج به این خصلت خو می گیرند و به سختی ممکن است بتوان آنها را از اقدام به سرقت و کلاهبرداری و یا کیف قاپی یا هر جرم دیگری که به ارتکاب آن عادت کرده اند ، بازداشت.

لازم به ذکر است که گاه کمبود محبت در خانواده پدری و بدرفتاری یا رفتار خشنی که به خصوص بعضی پدران با فرزندانشان می کنند موجب سرخوردن فرزند از خانواده و پناه بردن به دوستان می شود و اگر در این میان دوستی ناباب بتواند خود را به او نزدیک کند ، با توجه به احساس بی علاقگی که برای آن فرزند از خانواده خود ایجاد شده ، به راحتی در دام آن دوست ناباب خواهد افتاد و پس از مدتی چنان درگیر مسایل و مشکلاتی که از همان دوستی بی جا ناشی شده ، خواهد گردید که نهایتاً از او یک مجرم ساخته می شود . چنین شخصی ممکن است زندگی مشترک خود را نیز براساس دروغ و مخفی کاری بنیان نهد و حتی گاه ممکن است از همسرش هم بخواهد که در ارتکاب جرایم مختلف با او همراه و هم دست شود . اما اگر زن نخواهد تن به این خفت بدهد به ناچار زندگی مشترک به تدریج با جنگ و دعوا همراه شده و این اختلافات در نهایت به جدایی می انجامد.

بنابر این به نظر می رسد مورد ارتکاب جرم از این جهت که گاه شرایط اجتماعی و شیوع بیکاری و اعتیاد موجب افزایش جرم می گردد ، از یک سو جزو مسایل اجتماعی قرار می گیرد و از سوی دیگر چون به طرز تربیت در خانواده و دوستان ناباب ارتباط پیدا می کند ، جزو مسایل فردی و فرهنگی محسوب می شود.

بیکاری

مشکل دیگری که می تواند در ایجاد اختلاف در زندگی موثر باشد بیکاری زوج است. مردی که بیکار است به هر دری می زند تا شاید بتواند کاری پیدا کند و به طریقی درآمدی برای خود ایجاد کند و از عهده مخارج زندگی برآید. اما می دانیم که در اثر همان اقتصاد بیمار ، بیکاری هم سالها است در جامعه ما رو به افرایش است و حتی در سالهای اخیر ملاحظه می گردد که تعداد افراد تحصیل کرده بیکار هم به حدی رسیده که بحث کاهش تعداد پذیرفته شدگان دانشگاه ها را مطرح نموده است . مردی که بیکار است ابتدا سعی و کوشش خود را می کند تا کاری پیدا کند ، اما زمانی که از یافتن کار ناامید شد ممکن است به راههای دیگر کشیده شود. مثلاً امکان دارد به سوی اعتیاد برود که در جای خود مورد بحث قرار گرفت و در این صورت جدایی به هر دو علت بیکاری و اعتیاد بسیار سریع تر اتفاق خواهد افتاد.

بیکاری فقر می آورد زیرا درآمد خانواده از بین می رود و طبعاً بی درآمدی به فقر منتهی می شود. اما بیکاری خود به خود نیز موجب آسیب و انحراف می شود ، زیرا کسی که بیکار است احساس بطالت می کند و بطالت موجب انحراف می گردد. پل سامونلسون که از او به عنوان پدر علم اقتصاد یاد می شود ، می گوید اگر دولت با بیکاری مردم مواجه است باید برای آنها کار ایجاد کند ، اما اگر نتوانست باید بیکاران را بگمارد تا آب دریا را با کاسه بردارند و به ساحل بریزند و بابت آن به آنها حقوق بدهد. این یعنی نباید اجازه دهد که بیکاری به بطالت برسد و بطالت زمینه آسیب اجتماعی و فساد را فراهم کند. پس ملاحظه می گردد که بیکاری می تواند فقر ، اعتیاد و بسیاری مشکلات و آسیب های دیگر اجتماعی را ایجاد کند.

علل افزایش طلاق در جامعه کنونی

عدم شناخت

یکی دیگر از دلایل افزایش طلاق به خصوص در سالها و یا ماه های ابتدای ازدواج عدم شناخت طرفین از یکدیگر است. از زمانی که نامزدی به نحوی که پیش از این در قانون مدنی پیش بینی شده بود حذف شد و به ویژه در خانواده های مذهبی و متعصب که اجازه نشست و برخاست و معاشرت پیش از ازدواج را به دختر و پسر نمی دهند و برای این کار اصطلاحاً صیغه محرمیت را بین دختر و پسر جاری می کنند ، یا عقد ازدواج را به صورت مختصری و بدون برپا کردن جشنی برگزار می کنند تا دختر و پسر با هم محرم باشند و سپس به معاشرت با یکدیگر بپردازند ، متاسفانه تعداد جدایی های پیش از نزدیکی به قدری افزایش یافته است که چندین سال است طی بخشنامه ای به دفاتر رسمی ازدواج و طلاق از آنها خواسته شده که اگر دختری که هنوز باکره است از همسرش جدا شود ، در صورت درخواست از ذکر واقعه طلاق در شناسنامه وی خودداری کنند ، تا حداقل آن دختر بتواند با شخص دیگری ازدواج کند. اما عملاً می دانیم که این مطلب مشکلات دیگری را نیز ایجاد می کند. زیرا در بسیاری موارد دختر و خانواده او از بیان حقیقت در خصوص ازدواج قبلی به همسر جدید طفره می روند و فکر می کنند با کتمان حقیقت زودتر و بهتر ممکن است ازدواج بعدی صورت پذیرد ، در حالی که گاه ممکن است این مطلب از سوی برخی از افراد فامیل به نحوی بازگو شود و در نتیجه موجبات کدورت همسر جدید و خانواده وی نیز به این ترتیب فراهم شود و چه بسا که این امر موجب کاشتن تخم بدبینی و دودلی بین طرفین و در نهایت جدایی بین آنها گردد.

مسکن

مشکل دیگر که می تواند بین طرفین ایجاد اختلاف کند نداشتن مسکن یا بالا بودن نرخ اجاره خانه است. این مشکل که به نحوی به مشکل اقتصادی ارتباط پیدا می کند ، متاسفانه در خانواده های متوسط و پایین جامعه که درآمد چندانی ندارند بسیار محسوس است. زیرا در خانواده های مرفه تر معمولاً پدر و مادر یکی از زوجین این مشکل زوج جوان را با در اختیار گذاردن یک آپارتمان متعلق به خودشان حل می کنند و طبیعی است که اگر زن و شوهر در ابتدا خانه ای از آن خودشان داشته باشند و نگرانی پرداخت مبلغ اجاره بها را نداشته باشند ، با آسایش بیشتری می توانند به زندگی خود بپردازند. اما در خانواده ای که درآمد کمتری دارند و پس از یک عمر تلاش تنها یک خانه یا آپارتمان برای زندگی خود دارند و امکان خرید یا در اختیار قرار دادن آپارتمان دیگر را برای فرزندان خود ندارند ، این مشکل حتی گاه ممکن است باعث انصراف از تشکیل زندگی مشترک شود. این امر از یک سو موجب بالا رفتن سن ازدواج در ایران و به ویژه در شهرهای بزرگی مثل تهران می شود که طبیعتاً مسکن گرانتر هم است و از سوی دیگر موجب بالا رفتن آمار طلاق می گردد.

ازدواج دختران ایرانی با اتباع افغان

موضوع ازدواج دختران ایرانی با اتباع افغان نیز از مطالبی است که بر تعداد طلاق ها یا حداقل ازدواج هایی که در آن زن بلاتکلیف مانده افزوده است. البته این امر نیازمند مطالعه ای جداگانه است و باید حتی ورود اتباع افغان به صورت کنترل شده ای محدود شود .

علل افزایش طلاق در جامعه کنونی

اما به نظر می رسد وجود برخی مواد قانونی تسهیل کننده در مورد اعطای تابعیت (ماده 980 قانون مدنی) و نیز در مورد اعطای اقامت دایم (بند د ماده 5 آیین نامه اجرایی مصوب 12 خرداد 1352) مشوق بیگانگان در ازدواج با زن ایرانی و به دنیا آوردن کودکی در همان اوان ازدواج است ، که گرچه در حال حاضر به این مواد تسهیل کننده قانونی عمل نمی شود ، اما بهتر است مواردی این چنینی از قوانین ما حذف شود ، تا بیگانگانی که سرخورده از مملکت خود به این کشور پناه می آورند ، فکر ازدواج با دختر ایرانی را از سر خود بیرون کنند و از سوی دیگر زنهای ایرانی نیز که معمولاً در سنین پایین و از خانواده های پرجمعیت و کم سواد و کم درآمد ، تن به ازدواج با این افراد که وضعیت ثابتی از نظر تابعیت کشور خود و اقامت در ایران را ندارند ، از دچار شدن به بی تابعیتی (با توجه به جمله صدر ماده 987 قانون مدنی) و بلاتکلیفی و نهایتاً طلاق یا خودسوزی نجات یابند.

علل افزایش طلاق در جامعه کنونی

گفتار دوم - عوامل فردی و فرهنگی

در این گفتار به عواملی پرداخته می شود که بیشتر جنبه فردی و خانوادگی دارد و چندان ارتباطی به دولت ندارد.

دخالت

یکی از عوامل مشکل ساز در زندگی زناشویی که ممکن است در نهایت کار را به طلاق بکشاند ، دخالت خانواده دو طرف یا یکی از آنها است که البته در اغلب موارد با دید کمک و همراهی با زوج جوان آغاز می شود ، ولی در بسیاری موارد به دخالت های بی جا می انجامد . پدران و مادران باید توجه داشته باشند که اگر در نظر دارند کمکی به فرزند خود کنند این کمک نباید منجر به دخالت در زندگی زوج جوان شود. مثلاً موضوع مسکن که اگر واقعا ً برای پدرو مادر هریک از طرفین به ویژه پدر و مادر زوج امکان دادن یک آپارتمان به زوج جوان وجود داشته باشد ، بسیار کمک به جایی است و مانع از ایجاد بسیاری مشکلات در زندگی مشترک آنها خواهد شد. اما هنگامی که این کمک را به فرزند خود می کنند ، طبیعی است که نباید این مطلب را به عناوین مختلف مطرح کنند ، زیرا همین امر باعث بروز مشکلات عدیده و درگیری های بسیار بین زوجین خواهد شد. هم چنین در صورت لزوم کمک های مادی یا معنوی دیگری که انجام آن در توان پدر و مادر هریک از طرفین باشد به هیچ عنوان نباید بازگو شود و گرنه انجام ندادن آن کمک ، ارجح است و دقیقاً همین مواردی است که به عنوان دخالت تلقی می شود و نهایتا ً کار زن و شوهر را به بن بست می کشاند.

اختلاف فرهنگی

عامل دومی که می تواند در بین عوامل فردی و فرهنگی قرار گیرد ، اختلاف فرهنگی و طبقاتی دو طرف است. اگر از ابتدا و پیش از ازدواج به این مطلب مهم و بنیادی توجه نشود و با وجود اختلافی این چنینی ، ازدواج صورت گیرد ، امکان ادامه این رابطه زوجیت وجود نخواهد داشت . این مطلب که در توصیه های فقهی هم تحت عنوان هم کفو بودن زوجین آمده ، اهمیت بسیاری دارد و باید با دقت کافی پیش از ازدواج به خصوص از سوی پدران و مادران در نظر گرفته شود.

پایداری ازدواج به این می باشد که نقاط اشتراک و تفاهم زوجین زیاد باشد و شرایط همتایی و کفائت آنها نیز فراهم باشد. بی تردید لازمه دستیابی به چنین هدفی ، معارفه و آشنایی کامل زوجین با یکدیگر است و این امر مستلزم رفت و آمد و نشست و برخاست آنها با یکدیگر است که در محیطی صمیمی و دور از تعارفات صورت پذیرد به عنوان مثال دختری که تمایل به یادگیری بیشتر دارد و مرتب مشغول مطالعه است ، اگر با مردی ازدواج کند که به تنها چیزی که فکر نمی کند خواندن و مطالعه کردن است ، مسلماً به تدریج بین آنها اختلافات وسیعی ایجاد می گردد و امکان ادامه زندگی آنها نخواهد بود و عاقبت ممکن است همین اختلاف به ظاهر کوچک اختلافات دیگری را ایجاد کند و کار را به جدایی برساند.

تعدد زوجات

یکی دیگر از عوامل افزایش طلاق موضوع پلی گام (Poligam) بودن مرد و تمایل وی به داشتن ارتباط با بیش از یک زن است ، که متاسفانه این تمایل نه در همه مردان اما در اغلب آنان وجود دارد و در بین قوانین کشورهای اسلامی نیز به عنوان یک حق برای مردان در نظر گرفته شده است. در ایران علاوه بر قانونی و شرعی بودن تعدد زوجات ، موضوع ازدواج موقت و راحت الوصول بودن آن نیز معضل را دو چندان می کند. ازدواج دوم زوج چه به صورت دایم چه به صورت موقت از علل اصلی بروز اختلاف بین زوجین است و ایجاد مشکلات عدیده می نماید. این امر ممکن است مخفیانه انجام شود یا علنی ، که در هر دو حالت از نظر زن اول بیش از هر چیز خیانت شوهر مطرح است و به هر حال زندگی هر دو زن و در نتیجه شوهر را به جهنمی تبدیل می کند ، که در نهایت یا یکی از دو زن جهت رهایی از وضعیت نا به هنجار ایجاد شده ، ناگزیر از جدایی از همسرش خواهد شد ، یا خود مرد به ناچار از یکی از آنها جدا خواهد شد. در حالی که اگر به آیه 3 سوره نساء دقت کنیم متوجه می شویم که در قرآن کریم برای تعدد زوجات رعایت عدالت به عنوان شرط لازم پیش بینی شده است ، در حالی که طرفداران تعدد زوجات معمولا ً از این شرط به آسانی می گذرند و یا آن را تنها به تامین مادیات و مسکن هریک از زنان خلاصه می کنند. اما اگر درست دقت شود ملاحظه می گردد که صرف توجه یک مرد متاهل به زن دیگر به عنوان این که بخواهد به او گرایشی داشته باشد ، بی عدالتی نسبت به زن اول محسوب می شود و موضوع مسایل مادی و اقتصادی تنها قسمت کوچکی از بحث عدالت است. به همین دلیل در همان آیه 3 سوره نساء در قرآن کریم ، پس از عنوان کردن شرط عدالت می فرماید : "و شما نمیتوانید عدالت را رعایت کنید". این جمله خود به خود نهی از چند زنی بوده است ، اما متاسفانه همان طور که اشاره شد نه به شرط عدالت توجه چندانی می شود و نه به اینکه اصولاً در انجام این شرط ناتوان هستیم.

علل افزایش طلاق در جامعه کنونی

ازدواج تحمیلی

عامل دیگری که ممکن است بین زوجین ایجاد اختلاف کند ازدواج ناخواسته و تحمیلی است. البته به نظر می رسد در حال حاضر از تعداد این گونه ازدواج ها حداقل در شهرهای بزرگتر کاسته شده ، اما هنوز هم در برخی از شهرهای کوچک با چنین ازدواج هایی مواجه می شویم و عدم تمایل هریک از زوجین برای ازدواج و پیروی اجباری از خواسته پدر و مادرشان در این اقدام ، علت همه اختلافات بعدی آنها می باشد. دو نفر که می خواهند یک عمر با یکدیگر زندگی کنند در وهله اول باید یکدیگر را بخواهند. چطور ممکن است دو نفر را که گرایشی به یکدیگر ندارند مجبور کرد که زیر یک سقف با هم زندگی کنند؟ طبیعی است که چنین زندگی ای به جنگ و جدال مدوام تبدیل می شود و هرگز نمی تواند زندگی موفقی باشد. بهتر است در مواردی هم که پدر و مادر تشخیص می دهند فردی برای همسری فرزندشان مناسب است ، ابتدا موجبات آشنایی آنها و سپس رفت و آمد و معاشرت آنان را با یکدیگر فراهم کنند و سپس در صورتی که آنها برای زندگی مشترک ابراز تمایل کردند ، این ازدواج صورت گیرد.

زورگویی

عامل دیگر ایجاد اختلاف زورگویی برخی از مردان است که می خواهند همواره تصمیم گیری از ناحیه ایشان باشد و تا جایی که ممکن است زن را در هیچ یک از تصمیم گیریها دخالت ندهند. در حالی که زندگی مشترک نیاز به تصمیم گیری مشترک نیز دارد ، کسی که می خواهد به تنهایی تصمیم بگیرد بهتر است از اقدام به ایجاد زندگی مشترک صرف نظر کند ، در واقع چنین شخصی هنوز آمادگی لازم را برای ازدواج ندارد. شاید ریشه این امر در برخی از مواد قانونی مانند ماده 1105 قانون مدنی باشد که ریاست خانواده را با مرد دانسته است. این مطلب ظاهرا ً از آیه 34 سوره نساء گرفته شده است ، در حالی که بسیاری از علمای فقه امامیه چنین معنایی را از آن نگرفته اند ، چنان که مرحوم شیخ طوسی در توضیح واژه قوام می گوید : " قوام بر دیگری ، کسی است که عهده دار هزینه ، پوشاک و سایر نیازمندی های او می شود ." هم چنین برخی از علمای معاصر نوشته اند : " قوام بودن مربوط به کارهای مدیریت و اجرایی است ... ولی چنین نیست که از این سرپرستی بخواهد مزیتی به دست آورد بلکه یک کار اجرایی و یک وظیفه است نه فضیلت". ماهیت حقوقی ریاست بر خانواده چه در ارتباط با همسر (قوامیت) و چه در ارتباط با فرزندان (ولایت) تکلیفی در جهت حمایت ، نظارت و حفظ صلاح و مصلحت خانواده است.

بنابر این واقعیت این است که درخانواده رییس و مرئوس معنی ندارد . زن و مرد دو همراه ، دو شریک و دو یار هستند. حتی بعدا ً فرزندانی نیز که به این زندگی مشترک وارد می شوند باید بتوانند در تصمیم گیری نسبت به موضوعاتی که در خانواده مطرح می شود ، شرکت کنند. در خانواده ای که بدین سان رعایت حقوق همه افراد می شود و هر کسی حق دارد نظر خود را ابراز کند ، نه تنها دوستی و محبت جایگزین جنگ و دعوا خواهد شد ، بلکه فرزندان نیز افرادی منصف و متعادل بار می آیند و در زندگی آتی خود ، چه در سطح داخلی چه در سطح اجتماعی ، همواره رعایت عدل و انصاف و حق دیگران را می کنند و آنان نیز زندگی موفقی خواهند داشت.

علل افزایش طلاق در جامعه کنونی

طلاق عاطفی

عدم توجه هریک از زوجین به حفظ روابط دوستانه و محبت آمیز بین زوجین نیز می تواند به عنوان یکی از عوامل طلاق شمرده شود. به عنوان مثال بسیاری از زنان تا پیش از ازدواج به هر نحوی که بتوانند سعی می کنند در دل همسر آینده خود جایی داشته باشند. اما به فاصله کوتاهی پس از ازدواج دیگر نه توجهی به وضعیت ظاهری خود در خانه ، از نظر لباس و آرایش می کنند ، نه وسایل آسایش شوهر را که در روزهای اول به طور مداوم به آن می پرداختند ، فراهم می کنند ، نه گاه حتی به بهداشت و نظافت کامل خود می پردازند. هم چنین مرد نیز پس از سپری شدن روزهای آغازین ازدواج ، تنها به کار و فعالیتهای بیرون از منزل اهمیت می دهد و مسایل عاطفی بین خود و همسرش را فراموش می کند.

در نتیجه هر یک از این موارد ممکن است به تدریج نوعی سردی را در روابط فی مابین ایجاد کند و اگر به موقع به جبران این موارد پرداخته نشود ، همین سردی روابط ، طرفین را به سوی طلاق و جدایی می برد. متاسفانه در بسیاری از ازدواج ها که ظاهرا ً ادامه دارد ، به تدریج سردی روابط طرفین به حدی شده که طلاق عاطفی بین آنان اتفاق افتاده است. بنابر این طرفین باید کوشش کنند روابط بین خود را همواره در حالت دوستی و محبت و با ابراز علاقه به یکدیگر نگهدارند و از مهرورزی و توجه به یکدیگر در هیچ زمانی غافل نشوند. در زمان کنونی متاسفانه گاه می بینیم که توجه بیش از حد به تلفن همراه و صرف وقت جهت مرور انواع پیامها و خبرهایی که در شبکه های اجتماعی به طور مداوم در حال مخابره شدن است ، تاثیر بسیار نامطلوبی در روابط بین زن و شوهر گذاشته و آنان را از پرداختن به موضوعات روزمره بین خودشان و طرح مسایل خانوادگی و به طور خلاصه درد دل خصوصی باز داشته است. اخیرا ًرییس سازمان بهزیستی کشور اعلام داشته : اگر پیش از این خیانت و مشکلات جنسی از علل طلاق بوده ، در حال حاضر دنیای مجازی نیز به علل پیشین طلاق افزوده شده است. این امر موجب کم شدن فضای گفت وگو در خانواده ها و در نتیجه افزایش موارد افسردگی می گردد.

فقر

عامل دیگری که بر تعداد جدایی ها می افزاید فقر است. گر چه در بند 1-1 به مشکل اقتصادی اشاره گردید و فقر نیز به نحوی به همان مشکل مربوط می شود. اما در بند مذکور به عنوان یک عامل اجتماعی به آن اشاره شد که دولت باید در رفع آن بکوشد و بسیاری افراد هستند که واقعا ً نمی توان آنها را فقیر نامید ، در حالی که اقتصاد بیمار اجازه ادامه زندگی مسالمت آمیز را به آنها نمی دهد. اما در این جا فقر به عنوان یک عامل فردی مورد بحث قرار می گیرد که ممکن است در اثر بیکاری ، اعتیاد و بسیاری از عواملی که نام برده شد ، ایجاد شود و یا موجب پیدایش برخی از عوامل اشاره شده ، مثل ارتکاب جرم گردد.

بی جهت نیست که از زمان ارسطو گفته شده"فقر زمینه تمام آسیب ها است" . نه تنها فقر زمینه و منشا آسیب است بلکه به دنبال آن جرم و فساد نیز امکان خودنمایی پیدا می کنند. البته ناگزیریم بپذیریم که در زمان حاضر مفهوم فقر نیز نسبت به گذشته متفاوت شده است. اگر پیش از این فقیر کسی بود که برای تامین خوراک یا پوشاک خود مشکل داشت ، اما امروزه گاه برخی افراد به دلیل نداشتن خانه یا اتومبیل مورد نظر ، احساس فقر می کنند. منظور ما در این جا همان فقر به معنای نداشتن درآمد کافی برای گذران یک زندگی ساده است ، نه احساس فقر که مقوله ای دیگر است و در بند بعدی به آن خواهیم پرداخت.

علل افزایش طلاق در جامعه کنونی

چشم و هم چشمی

برخی از مردان زیاده خواهی و چشم و هم چشمی همسرشان با دیگران را موجب ایجاد مشکلات و درگیری های مداوم می دانند. این مطلب نیز با فرهنگ خانواده ها ارتباط نزدیکی دارد و اگر از ابتدا در خانواده راه صحیح زندگی و "قناعت به آنچه دارند" را به فرزندان بیاموزند ، هیچ یک از زن و مرد پس از ازدواج چنین توقعات بی جایی از همسرش ندارد و بی جهت زندگی مشترک را بر هر دو طرف تلخ نمی کند ، بلکه سعی می کند با آنچه دارند کنار بیاید و به عکس با عشق و دوستی و محبت بهترین حالت را در زندگی زناشویی پدید می آورد.

زیاده خواهی موجب می شود که شخص بدون این که فقیر باشد احساس فقر کند و همین احساس بی منطق است که باعث می شود برخی به طور مداوم به فکر تغییر مبل و اتومبیل و خانه باشند و هر چیزی را که دوست یا خواهر یا همسایه شان دارد بخواهند ، بدون این فکر کنند آیا واقعا ً بدون این تغییر یا بدون داشتن آن وسیله جدید چه مشکلی در زندگی آنها ایجاد شده و یا اصولا ًسرمایه کافی برای این تغییر وجود دارد؟ البته بشر نیاز به تغییر دارد ، اما برخی تغییرات فقط زیاده خواهی یا چشم و هم چشمی است ، به این معنا که چنین شخصی فقط نمی خواهد دیگری بیشتر یا بهتر از او داشته باشد ، نه این که خودش چیزی کم داشته باشد. طبیعی است که چنین طرز فکری زندگی را به قهقرا می برد و ممکن است زن و شوهری را که می توانند زندگی بسیار خوب و مرفه و موفقی داشته باشند ، به سراشیبی سقوط و جدایی برساند.

به این ترتیب یکی از علل فوق الذکر یا مجموعه ای از این عوامل زندگی مشترک را به بن بست می کشاند که در نهایت طرفین را به سوی جدایی می برد. برای رفع این مشکل باید برنامه ریزی و فرهنگ سازی شود و مشکلات ریشه یابی گردد و از ریشه حل شود. دولت باید مسایلی را که منجر به از هم پاشیدگی خانواده ها می گردد ، شناسایی کند و در رفع آن بکوشد و از جنبه های مختلف ، مثل تامین اجتماعی ، بیمه کردن افراد بیکار و تامین شغل برای افراد جامعه برنامه ریزی کند و راهکارهای حمایتی برای خانواده ها در نظر بگیرد.

دولت ها موظف به دخالت در مقولات حوزه فردی زندگی آدمها نیستند ، دولتها موظفند ، شاخص های کلان اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی را ارتقا و اعتلا بخشند و در بعد اقتصاد زمینه روان سازی و رقابت پذیری را فراهم کنند. دسترسی آزاد به اطلاعات اقتصادی و زمینه های سرمایه گذاری را برای همگان فراهم آورند. امنیت اقتصادی ایجاد کنند و قوانین و مقررات پایدار وضع و از آن قوانین حمایت کنند. وقتی شاخص های کلان فوق تحقق یافت ، خود به خود سرمایه گذاری انجام می شود. تولید به وقوع می پیوندد ، شغل ایجاد می شود ، رقابت شکل می گیرد ، رانت از بین می رود ، آینده فعالیت سالم اقتصادی تضمین می شود ، رونق ایجاد می شود و در نهایت جامعه برخوردار تر و مرفه تر می شود. دولت ها در ابعاد فرهنگی و اجتماعی نیز باید سطح دانش شهروندان را بالا ببرند ، افراد را به حقوق خود آگاه کنند ، مردم را از وظایف خود نسبت به یکدیگر باخبر کنند ، حقوق شهروندی را محقق سازند ، گرایش به فساد را با ایجاد زمینه های فعالیت های سالم ، کم کنند ، امنیت اجتماعی شهروندان را محقق سازند ، محیط زیست فرهنگی و اجتماعی جامعه را سالم سازند . اعتماد ، مشارکت و انسجام را به عنوان سرمایه های اجتماعی در جامعه بالا ببرند و به شهروندان بیاموزند که سطح انتظارشان باید به اندازه میزان تلاش و شایستگی شان باشد. چنانچه شرایط عادلانه محقق شود ، در آن صورت اعتماد در جامعه شکل می گیرد ، اعتماد مردم به مردم و اعتماد مردم به حاکمیت. اعتماد مردم به حاکمیت باعث پیش رفتن برنامه های کلان دولت می شود که باز به نفع مردم است و اعتماد مردم به مردم میوه های طیبه و شیرینی دارد که یکی از آنها حفظ پیوندهای زناشویی ، کاهش طلاق و تحکیم خانواده است.

علل افزایش طلاق در جامعه کنونی

نتیجه

از آنچه ذکر شده می توان این گونه نتیجه گرفت که در صورت تمایل به جلوگیری از افزایش آمار طلاق گرچه برخی امور باید از سوی افراد و خانواده ها رعایت شود ، اما آنچه از سوی دولت باید مدنظر قرار گیرد مهم تر است و جنبه کلیدی دارد . این امور عبارتند از :

  • با برقراری کلاسها یا جلسات مشاوره اجباری پیش از ازدواج برای راهنمایی زوجهای جوان ، می توان جلوی بسیاری از مشکلاتی را که منجر به جدایی بین زوجین می شود ، گرفت.
  • همان طور که در دانشگاه ها برای تشویق جوانان به ازدواج ، مبلغی وام به آنان داده می شود ، سعی دولت باید بر این باشد که چنین مبلغی گرچه جزیی است ، اما به همه جوانانی که از دهک های پایین اجتماع هستند و در شرف ازدواج می باشند ، به عنوان وام بدون بهره داده شود و البته از مشکلاتی نیز که بانک ها در اعطای این وام برای افراد به وجود می آورند تا حد امکان بکاهند.
  • تمهیداتی برای رفع اعتیاد به انواع مواد مخدر باید اندیشیده شود ، که در حال حاضر به قدری در جامعه ما رواج یافته که سن اعتیاد به گفته مسئولین متاسفانه به سنین دبستان رسیده است. این امر نشان دهنده آن است که کنترل چندانی از نظر ورود این مواد اعم از گیاهی و شیمیایی به کشور وجود ندارد و به برنامه خاصی برای رفع معضل اعتیاد اندیشیده نشده است. اگر در این خصوص اقداماتی جدی صورت گیرد ، نه تنها از تعداد جدایی ها کاسته می شود ، بلکه از تعداد قتل های خانوادگی و زندانیان نیز به صورت چشم گیری کاسته خواهد شد.
  • ایجاد کار برای افرادی که به هر دلیلی بیکار شده اند یا از ابتدا که به سن مناسب برای کار رسیده اند نتوانسته اند کاری مناسب پیدا کنند. به عنوان مثال با یک برنامه مدون می توان از این افراد برای کشت و کار در اراضی اطراف هریک از شهرهای بزرگ و کوچک به نسبت محل زندگی آنها استفاده کرد تا هم آنها دلگرم شوند که به کاری مشغولند و نتیجه آن را به چشم می توانند ببینند و هم اطراف شهرها به وضعیتی سرسبز و خوش منظره تبدیل شود و از حالت بیابانی و خشک در آید. از سوی دیگر می توان برخی از این افراد بیکار را در مرزهای کشور مستقر کرد ، تا به این ترتیب در عین حال از ورود غیر قانونی بیگانگان و نیز از ورود مواد مخدر به ایران نیز جلوگیری شود.
  • اصلاح برخی قوانین که داشتن زن ایرانی و اولاد از او را به عنوان شرطی برای تسهیل وضعیت بیگانه در اخذ اقامت ایران یا تابعیت ایران دانسته اند. متاسفانه این امر در حال حاضر با ورود اتباع افغان از مرزهای کشور و عدم کنترل دقیق آنها مشکل ساز شده و بهتر است با حذف موادی از این قبیل ، جلوی این گونه ازدواج ها گرفته شود.
  • تمرکز زدایی - در زمان فعلی عدم امکانات در روستاها و شهرهای کوچک به نحوی شده که بسیاری افراد تنها جهت انجام برخی امور عادی زندگی خود ، ناگزیر از سفر به شهرهای بزرگ و به ویژه تهران هستند ، در حالی که اگر امکانات مراجعه به پزشک ، خرید دارو ، بستری شدن در بیمارستان ، شغل مناسب و برخورداری از بیمه در شهرستانها و حتی در روستاها ایجاد شود ، بسیاری از افراد را از سردرگمی نجات می دهد و از تعداد افرادی که به دلایل اشاره شده شهر و دیار خود را به امید یافتن کار و یا خرید دارو و غیره رها می کنند ، کاسته می شود. در نتیجه گرانی بیش از حد و ازدحام و کمبود مسکن در تهران و سایر شهرهای بزرگ کاهش می یابد و به این ترتیب از تعداد جدایی ها هم ، که در این گونه شهرها بیشتر به چشم می خورد کاسته می شود.
  • برقراری مجدد مقرراتی در خصوص نامزدی و دادن امکان نشست و برخاست طرفین با یکدیگر با نظارت خانواده آنها و در محیطی سالم ، به نحوی که طرفین پس از این معاشرت و آمد و شدها ، اگر زمینه مناسبی را برای ازدواج با یکدیگر فراهم نبینند ، بتوانند به راحتی راه خود را از یکدیگر جدا کنند و از ابتدای زندگی بحث طلاق پیش نیاید.
  • بازنگری مقررات مربوط به تابعیت و ازدواج زنان ایرانی با مردان بیگانه که در حال حاضر باعث بی تابعیتی و گرفتاری بسیاری از زنان ایرانی شده است.
  • تامین مسکن با قیمت مناسب از سوی دولت برای اقشار کم درآمد ، که خوشبختانه در این خصوص مسکن مهر نور امیدی را در دل این گونه افراد ایجاد کرد ، اما پس از مدتی کار به صورتی که مقرر شده بود ادامه نیافت و از یک سو قیمت ها به رغم این که قرار بود افزایش نیابد ، بالا رفت و از سوی دیگر بی توجهی به مصالح به کار رفته و نحوه ساخت ، موجب ایجاد نارضایتی بسیاری از این عزیزان را فراهم کرد.

بیوگرافی

پیج اینستاگرام نم نمک

این مطلب مفید بود؟
(0 رای)
0%

نظر دادن