ثبت بیوگرافی در گوگل
ثبت بیوگرافی در ویکی پدیا
تبلیغات

در این مطلب جدید در سال 1403 و سال 2024 ، متن در مورد پرنده یاکریم و متن در مورد پرنده قمری و عکس نوشته در مورد پرنده یاکریم و متن در مورد لانه پرنده و شعر در مورد پرنده از مولانا و متن یاکریم دیدید و شعر نو درباره پرنده و کپشن در مورد یاکریم و مطلب در مورد کبوتر یاکریم و متن در مورد پرنده طوطی و علت ترک لانه یاکریم در نم نمک.

متن در مورد پرنده یاکریم یا قمری با عکس نوشته

واقعیتش گاهی از دست این پرنده های خونسرد لجم می گیره. یاکریم ها رو می گم که مصداق کامل آدمای بی خیالن. وقتی تو مسیر پیاده رو بهشون بربخوری ، این تویی که باید راهتو کج کنی و بری اون طرف نه اونا! هر چقدر نزدیکشون بشی اصلا انگار نه انگار که بابا شاید یکی ناغافل پاشو گذاشت رو سرت! خب خودتو بکش کنار! گاهی آدم فکر می کنه شاید اینا همشون آرتروز گردن دارن که اصلا سرشون نمی چرخونن ببینن اطرافشون چه خبره آخه! واسه خودشون قدم زنان از این طرف به اون طرف میرن.متن در مورد پرنده یاکریم یا قمری [عکس نوشته]متن در مورد پرنده یاکریم یا قمری [عکس نوشته]

یادمه تو خونه قدیمی پدریم یاکریما میومدن رو لبه باریک پنجره شروع به لونه سازی با چوبای نازک شاخه ها می کردن و دریغ از یه ذره محاسبات مهندسی! یکی نبود بگه آخه حیوون ناحسابی تو چجوری توقع داری تو این یه ذره جا تشکیل خونه و خونواده بدی و پایه های زندگیت متزلزل نشه؟! این بود که همزمان با روزای آغاز زندگی شیرین این بزرگواران ، زیر پنجره ما دائم پر از چوب بود و ایشون هم که بی خیال دنیا. مدتی بعد هم شاهد یه تخم پرنده شکسته زیر همون پنجره بودیم و باقی بقای عمر شما ! من نمی دونم با این توصیفات نسل اینا چجوری تا حالا ادامه پیدا کرده!

متن در مورد پرنده یاکریم یا قمری با عکس نوشته

وقتی هم که بی هوا میان پشت پنجره می شینن و شروع می کنن به خوندن اون آواز مبهم با ریتم پر از نوستالژی که دیگه ول کن ماجرا نیستن. تو خطه خراسان به خاطر همین ریتم نامفهوم به یاکریم میگن « موسی تقی » !علتش هم اینه که اونا معتقدن این پرنده وقتی که آواز می خونه میگه : « موسی کو تقی؟ » یعنی موسی تقی کجاست؟ و البته من نمی دونم این اسامی رو اولین بار کی تو ذهنش داشته که گذاشته رو این پرنده ها که بعضیا هم به نام قمری می شناسشون. خب حقشه پرنده ای که این قدر بی خیال و خونسرده بایدم دارای این همه ماجرا و اسم و رسم و حرف و حدیث باشه!

گذشته از همه این خصوصیات اخلاقی ! از نزدیک که به یاکریم نگاه کنی یه تصویر معصومانه تو ذهنت نقش می بنده. چیزی که اونو از معصومیت کبوتر و گنجشک متمایز می کنه.

یاکریم ها ، یاکریم های خسته

دلگیر از دست های خالی باغچه

در پناه دورترین دیوار رنگ پریده ذهن خود

به انتظار بهار ، پلک هایشان را از یاد برده اند

♥♥♥

تمام دیروز گم شده است

و سنگینی بغض آسمان

حرمت متین پیچک های حیاط را

بی رحمانه شکسته است

♥♥♥

یاکریم ها ، یاکریم های خسته

در نگاه تهی ابرها خورشید را معصومانه می جویند

و سرهایشان را به امید دیدار آفتاب

در خستگی بال های یکدیگر فرو می برند

شاید دیروز دوباره برگردد.

شعر پرنده قمری

الا ای طوق وصل او که در گردن همی زیبی

چو قمری ناله می دارم که در گردن نمی آیی

دل تو همچو سنگ و من چو آهن ثابت اندر عشق

ایا آهن ربا آخر سوی آهن نمی آیی

مولانا

♥♥♥

متن در مورد پرنده یاکریم یا قمری با عکس نوشته

شعر در مورد قمری

طوقم اندر گردن آور از سخا چون فاخته

تا چو قمری می زنم بر شاخ او صافت صفیر

گر چه من بنده ندارم خدمتی از فضل خویش

تو خداوندی بجا آر از کرم این در پذیر

شعر در مورد قمری

به صوت بلبل و قمری اگر ننوشی می

علاج کی کنمت آخرالدواء الکی

ذخیره ای بنه از رنگ و بوی فصل بهار

که می رسند ز پی رهزنان بهمن و دی

حافظ

♥♥♥

شعر پرنده قمری

گویم قمری بود کس از من نپسندد

باغی که به هر شاخ درختش قمری بود

آن دم که خبر بودم از او تا تو نگویی

کز خویشتن و هر که جهانم خبری بود

سعدی

♥♥♥

شعر در مورد قمری

ندانم نوحه قمری به طرف جویباران چیست

مگر او نیز همچون من غمی دارد شبانروزی

می ای دارم چو جان صافی و صوفی می کند عیبش

خدایا هیچ عاقل را مبادا بخت بد روزی

حافظ

شعر در مورد قمری

طوطی جان مست من از شکری چه می شود

زهره می پرست من از قمری چه می شود

بحر دلم که موج او از فلک نهم گذشت

خیره بمانده ام که او از گهری چه می شود

مولانا

♥♥♥

شعر پرنده قمری

هر گل و برگی که هست ، یاد خدا می کند

بلبل و قمری چه خواند ، یاد خداوندگار

برگ درختان سبز ، پیش خداوند هوش

هر ورقی دفتریست ، معرفت کردگار

سعدی

♥♥♥

شعر در مورد قمری

لیک ز گل گوی که همرنگ اوست

جمله ز بو گو که پریست یار

بلبل و قمری و دو صد نوع مرغ

جانب باغ آمده قادم یزار

می زندم نرگس چشمک خموش

خطبه مرغان چمن گوش دار

مولانا

شعر در مورد قمری

ای دل ، فلک سفله کجمدار است

صد بیم خزانش بهر بهار است

یغماگر افلاک ، سخت بازوست

دردی کش ایام ، هوشیار است

افسانه نوشیروان و دارا

ورد سحر قمری و هزار است

ز ایوان مدائن هنوز پیدا

بس قصه پنهان و آشکار است

اورنگ شهی بین که پاسبانش

زاغ و زغن و گور و سوسمار است

پروین اعتصامی

♥♥♥

شعر پرنده قمری

بشنو ز گلشن رازها بی حرف و بی آوازها

برساخت بلبل سازها گر فهم آن دستان کنیم

آواز قمری تا قمر بررفت و طوطی بر شکر

می آورد الحان تر جان مست آن الحان کنیم

مولانا

♥♥♥

شعر در مورد قمری

به یغما رفت گیتی را جوانی

کرا بود این سعادت جاودانی

ز نرگس دل ، ز نسرین سر شکستند

ز قمری پا ، ز بلبل پر شکستند

پروین اعتصامی

شعر در مورد قمری

صلا زد هدهد و قمری که خندان شود دگر مگری

که بازآمد سلیمانی که موری را نرنجاند

صلا زد نادی دولت که عالم گشت چون جنت

بیا ، کین شکل و این صورت به لطف یار می ماند

مولانا

♥♥♥

شعر پرنده قمری

چند در این لانه ، نشیمن کنم

خیزم و پرواز بگلشن کنم

نغمه زنم بر سر دیوار باغ

خوش کنم از بوی ریاحین دماغ

همنفس قمری و بلبل شوم

شانه کش گیسوی سنبل شوم

پروین اعتصامی

♥♥♥

متن در مورد پرنده یاکریم یا قمری با عکس نوشته

شعر در مورد قمری

جزو کل نی جزوها نسبت به کل

نی چو بوی گل که باشد جزو گل

لطف سبزه جزو لطف گل بود

بانگ قمری جزو آن بلبل بود

مولانا

شعر در مورد قمری

بچشمه ، ماهیان سرمست بازی

بسبزه ، طائران در نغمه سازی

صفیر قمری و بانگ شباویز

زمانی دلکش و گاهی غم انگیز

بتاکستان شده ، گنجشک خرسند

ز شیرین خوشه ، خورده دانه ای چند

شده هر گوشه اش نظاره گاهی

ز هر سنگیش ، روئیده گیاهی

پروین اعتصامی

شعر در مورد یاکریم

♥♥♥

یاکریم

شما عبارت "یاکریم نتیجه ای برای کلم ..." را انتخاب کرده اید ، جستجو در فرهنگ لغت برای یک کلمه انجام می شود و لطفا یک کلمه را فقط انتخاب نمائید.

کوکوجان!

کوکوت ، کو؟ کوکو

کوکوجان!

کوکو ؛ کو؟ کوکو

همشاخه ها به سوگ رها کرده ...

رفته اند

آن یاکریم ِ جُفت - مُرده را...

شاید

تنهایی برایش بهترست

شاید به سوگش

زین سان

با اوهمدلی کرده اند

شاید هم

با این روش

از مرگ و بد شگونی

پَرهیخته اند ، بگریخته.

از چند و چون

تنها خداست ، که می داند...

کوکو

اما چرا تو باز به این شاخه آمدی ماندی

شاید به یاد ِ یار گرانمایه ، آمدی ماندی

شاید هنوز چشم به راهی که در رسد

باور نکرده مردن ِ جانانه ، آمدی ماندی

کوکوجان

غم به دل راه مده

هر زنده می میرد

کوکو

تنها خداست که می ماند.

تنها خداست که می ماند.

بیوگرافی

پیج اینستاگرام نم نمک

این مطلب مفید بود؟
(1 رای)
20%

نظر دادن