ثبت بیوگرافی در گوگل
ثبت بیوگرافی در ویکی پدیا
تبلیغات

در این مطلب جدید در سال 1403 و سال 2024 ، استاد معلم چو بود بی آزار معنی و معنی حکایت جور استاد و معنی بیت پادشاهی پسر به مکتب داد و سیلی استاد و معنی کودکان را هیبت استاد نخستین از سر بدر رفت و معنی ضرب المثل جور استاد به زمهر پدر و متن کامل شعر درس معلم ار بود زمزمه محبتی و معنی حکایت 4 گلستان سعدی و هفت باب گلستان در نم نمک.

گلستان سعدی باب هفتم در تأثیر تربیت (حکایت شماره 4)

معلم کُتّابی دیدم در دیار مغرب ترشروی تلخ گفتار بدخوی مردم آزار گدا طبع ناپرهیزگار که عیش مسلمانان به دیدن او تبه گشتی و خواندن قرآنش دل مردم سیه کردی. جمعی پسران پاکیزه و دختران دوشیزه به دست جفای او گرفتار نه زهره خنده و نه یارای گفتار گه عارض سیمین یکی را طپنچه زدی و گه ساق بلورین دیگری شکنجه کردی. القصه شنیدم که طرفی از خباثت نفس او معلوم کردند و بزدند و براندند و مکتب او را به مصلحی دادند پارسای سلیم نیک مرد حلیم که سخن جز به حکم ضرورت نگفتی و موجب آزار کس بر زبانش نرفتی.معنی استاد معلم چو بود بی آزار [شعر کامل]معنی استاد معلم چو بود بی آزار [شعر کامل]

معنی استاد معلم چو بود بی آزار

کودکان را هیبت استاد نخستین از سر برفت و معلم دومین را اخلاق ملکی دیدند و یک یک دیو شدند. به اعتماد حلم او ترک علم دادند. اغلب اوقات به بازیچه فرا هم نشستندی و لوح درست ناکرده در سر هم شکستندی.

استاد معلم چو بود بی آزار

خرسک بازند کودکان در بازار

بعد از دو هفته بر آن مسجد گذر کردم ، معلم اولین را دیدم که دل خوش کرده بودند و به جای خویش آورده. انصاف برنجیدم و لاحول گفتم که ابلیس را معلم ملائکه دیگر چرا کردند. پیرمردی ظریف جهاندیده گفت :

پادشاهی پسر به مکتب داد

لوح سیمینش بر کنار نهاد

بر سر لوح او نبشته به زر

جور استاد به ز مهر پدر

معنی استاد معلم چو بود بی آزار

جور استاد به ز مهر پدر یعنی چه؟

1- یعنی سخت گیری هایی که یک معلم خوب و باسواد در مسیر علم آموزی به شاگردانش انجام می دهد ، بهتر از برخی آسان گیری ها و راحت طلب باور آوردن فرد است.

2- خوب بودن تنبیه استاد نسبت به مهر پدر (یا والدین) مربوط به داستانی است که معلم باسواد اما کم حوصله ای به دانش آموزان درس می داد. اخلاق و روش معلم به گونه ای بود که اگر کسی تکالیفش را انجام نمی داد به شدت او را تنبیه می کرد. دانش آموزان نیز از او فراوان می ترسیدند و حساب می بردند.

تا اینکه کم کم از دست معلم به ستوه آمدند و نتوانستند تحملش کنند! شکایت معلم را نزد پدر و مادر خویش بردند! پدرهایی که دلشان نمی آمد فرزندشان کتک بخورد ، با هم قرار گذاشتند و فرزند خود را به مکتب خانه دیگری بردند که معلم مهربانی در آن تدریس می کرد.

بقیه دانش آموزان نیز که شرایط تغییر مکتب خانه را نداشتند مجبور شدند پیش همان استاد تندخو بمانند. از قضا در مکتب خانه دیگر که استاد مهربان مشغول درس دادن بود ، چون بیش از حد صبور و حلیم بود و کم سخن می گفت ، شاگردان از این ساده گیری های بیش از حد معلم سوء استفاده می کردند و به درس گوش نمی دادند و به سر و کله هم می زدند!

نتیجه :

1- گاهی اگر استادی باسواد است باید از علم او بهره برد و سخت گیری هایش را تحمل کرد تا به نتیجه خوبی در راه کسب علم رسید.

2- در این داستان هردو استاد کامل نبودند؛ یکی باسواد بود و تندخو ، دیگری کم سواد و بیش از حد صبور!

استاد باید هم باسواد باشد هم مهربان ، تا بتواند در قلب شاگردان جای گیرد و سخنانش تاثیرگذار باشد. همچنین در هر چیزی باید متعادل بود. استادی که بیش از حد به شاگردان آسان می گیرد و کاری با آنها ندارد ، خیلی ها از این موقعیت سوء استفاده می کنند و درس نمی خوانند. و حتی بدتر اینکه ، برخی حد و حدود خودا با معلم رعایت نمی کنند و شاید بی احترامی هم کنند!

بیوگرافی

پیج اینستاگرام نم نمک

این مطلب مفید بود؟
(2 رای)
100%

نظر دادن