ثبت بیوگرافی در گوگل
ثبت بیوگرافی در ویکی پدیا
تبلیغات

در این مطلب جدید در سال 1403 و سال 2024 ، پایان سرایش شاهنامه و هدف فردوسی از سرودن شاهنامه و تاریخچه پایان سرایش شاهنامه و کتاب شاهنامه و پایان شاهنامه و پایان سرایش شاهنامه فردوسی و تحقیق در مورد فردوسی چهارم دبستان و چرا فردوسی شاهنامه را نوشت و داستان شاهنامه فردوسی و تحقیق در مورد فردوسی برای دبستان در نم نمک.

تاریخ روز پایان سرایش شاهنامه توسط فردوسی به شمسی

25 اسفندتاریخ پایان سرایش شاهنامه توسط فردوسی(1403)تاریخ پایان سرایش شاهنامه توسط فردوسی(1403)

تاریخچه پایان سرایش شاهنامه و هدف فردوسی از سرودن شاهنامه

بر اساس سروده شاهنامه ، بسیاری از شاهنامه شناسان یقین دارند 25 اسفندماه روز پایان سرایش اثر حماسی فردوسی است اما ابوالفضل خطیبی با اشاره به تکرار «به ماه سپندارمذ روز ارد» می گوید : «تکرار این مصرع ، این تردید را ایجاد می کند که فردوسی در این مواضع قافیه پردازی کرده و قید گفتن واقعیت نبوده است.»

شاهنامه فردوسی

سالروز پایان سرودن شاهنامه فردوسی چه روزی است؟

به گزارش نم نمک ، شاهنامه با این دو بیت به پایان می رسد : «سرآمد کنون قصه یزدگِرد/ به ماه سپندارمذ روز اِرد/ ز هجرت شده پنج هشتاد بار/ به نام جهان داورِ کردگار» و بر اساس این سروده حکیم فردوسی بیست و پنجمین روز از ماه اسفند را روز پایان سرایش شاهنامه می خواند.

جلال خالقی مطلق شاهنامه شناس در مقاله ای با عنوان «تاریخ روز پایان نظم شاهنامه» نوشته است : «در پایان بیشتر دستنویس های کامل شاهنامه ، روز پایان نظم پادشاهی یزدگرد سوم ، روز «ارد» از «اسفندارمذ» یاد شده است. از آن جایی که این تاریخ روز در اکثر دستنویس ها در ارتباط با تاریخ سال پایان نظم شاهنامه آمده است ، پس به احتمال بسیار تاریخ روز پایان نظم شاهنامه نیز هست. ولی از سوی دیگر ، چون در دستنویس های شاهنامه برای تاریخ سال پایان نظم کتاب دو تاریخ آمده ، یکی سال 384 هجری و دیگر سال 400 هجری ، از این رو روشن نیست که تاریخ روز ارد اسفندارمذ ، یعنی 25 اسفند ، در اصل مربوط به سال پایان نخستین نظم شاهنامه ، یعنی سال 384 بوده ، یا مربوط به سال پایان نهایی آن که سال 400 هجری باشد.

اما جلال الدین کزازی دیگر شاهنامه شناس می گوید : این از آن اندک تاریخ هایی است که در شاهنامه بی چندوچون است؛ از آنجاست که در بیتی از شاهنامه این نکته آشکارا آورده شده است. در فرجام این نامه نامی و گرامی ، هنگامی که استاد داستان اندوهبار یزدگرد و کشته شدن او در آسیاب مرو را به پایان می آورد و به همان سان شاهنامه را نیز ، گفته است که این داستان به ماه سپندارمذ روز اَرد پایان گرفته است که شاهنامه نیز با آن به پایان می رسد.

علیرضا قیامتی ، شاهنامه پژوه نیز 25 اسفند را مستندترین و دقیق ترین تاریخی می داند که درباره پایان سرایش شاهنامه وجود دارد.

قدمعلی سرامی ، شاهنامه پژوه هم 25 اسفند را روز دقیقی می داند اما همانند جلال خالقی مطلق بر سال سرایش شاهنامه تردید دارد.

ابوالفصل خطیبی ، شاهنامه شناس فقید در مقاله ای که به همراه احمدرضا قائم مقامی به تلفظ «ارد» (به پهلوی ard) می پردازد به موضوع پایان سرایش شاهنامه اشاره می کند.

آن هادر این بررسی نوشته اند : اَرد یکی از ایزدان زردشتی که روز بیست و پنجم ماه به نام او نامگذاری شده است و تلفظ آن با فتحه اول مشهور است. قاعدتا در زمان فردوسی «اِرد»(به کسره اول) تلفظ شده باشد. برخی محققان معتقدند که در این بیت ها فردوسی به مقتضای قافیه این کلمه را اِرد تلفظ کرده ، منتها باز هم به مقتضای قافیه یزدگَرد(به فتحه گاف) خوانده است.

خطیبی و قائم مقامی درباره پایان سرایش شاهنامه نوشته اند : می دانیم که نسخه ها در این موضع یکدست نیستند؛ بعضی در بیت دوم ، به جای «شده پنج هشتاد بار»(=400) «سه صد سال و هشتاد و چهار»(=384) دارند و این که بنداری نیز در ترجمه خود همین تاریخ 384 را دارد ، این ضبط را واجد اهمیت کرده و از سال ها قبل محققان را با مسئله ای روبه رو ساخته که سعی کرده اند آن را با انتساب یک تاریخ به پایان تحریر اول و انتساب دیگری به پایان تحریر دوم شاهنامه حل کنند.

شاهنامه

سالروز پایان سرودن شاهنامه فردوسی

در هر حال ، اگر این ضبط 400 را مبنا قرار دهیم ، تاریخ اتمام شاهنامه ، آنچنان که تقی زاده محاسبه کرده ، برابر می شود با بیستم رجب سال 400 هجری و هشتم مارس 1010 میلادی ، برابر با بیست و پنجم اسفند 388 یزدگردی ، اگر در محاسبه اشتباه نکرده باشیم. اما تقی زاده به این نکته هم اشاره داده که «این فقره هم بسیار مشکوک است ، چه این مصراع به ماه سفندارمد* روز ارد در شاهنامه چندین بار مکرر شده و لهذا اعتماد را به اصلی بودن آن در خاتمه تضعیف می کند.» و این گفته او با وجود اشکال خالقی مطلق** که فردوسی بعید است در این جا تاریخی از خود ساخته باشد ، ظاهرا درست یا در هر حال قابل تأمل است.

خالقی نیز خود از این ابیات مکرر یاد کرده ، به قافیه شدن ارد با سیاوخش گِرد ، شاپور گِرد و یزدگِرد در مواضع دیگر هم توجه داده و گفته است که احتمال دارد که در این موارد نیز ضرورت قافیه سبب کاربرد ارد شده باشد و نه تاریخ 25 اسفند.

آن ها به نقل بیت هایی از شاهنامه می پردازند چون «همی رفت سوی سیاوخش گِرد/ به ما سفندارمذ روز اِرد» یا «خنیده به توران سیاوخش گِرد/ کز اختر پی افگنده شد روز اِرد» یا «یکی شارستان نام شاپور گِرد/ برآورد و پردخته شد روز اِرد» یا «چو بگذشت از او شاه شد یزدگِرد/ به ماه سپندارمذ روز اِرد». (ماه اسفند در آن زمان ، به دلیل رعایت نکردن کبیسه ، به خرداد می افتاده ، اما این تاریخ ظاهرا با تاریخی که مورخان دیگر درباره روز به سلطنت رسیدن یزدگرد گفته اند و مطابق می شود با 16 ژوئن سال 632 میلادی دقیقا نمی خواند.)

آن ها در ادامه با توضیحاتی درباره تلفظ «اِرد» وایزدارد و این که روز ارد روز مبارکی بوده است ، معتقدند : روز ارد را ایرانیان خجسته می دانسته اند و ظاهرا خجستگی آن در ماه اسفند افزون بوده است. با این حال ، تکرار مصراع «به ما سفندارمد روز ارد» این تردید را ایجاد می کند که فردوسی در این مواضع قافیه پردازی کرده و قید گفتن واقعیت نبوده است یا آنکه خجستگی آن را در نظر داشته نه تاریخ واقعی اتمام شاهنامه را ، مگر آن که به جهت همین خجستگی زمانی سعد را برگزیده بود و به عمد دست نگه داشته بوده تا پایان سرایش شاهنامه را به آن روز بیفکند.

*در نسخه های مورد استفاده خالقی در بیت مزبور در فوق سپندارمذ وجود ندارد و مصحح گفته است که «سپندارمذ» تصحیح قیاسی اوست. در شواهد دیگر مذکور در این مقاله هم نسخه ها به ندرت «پ» و «ب» دارند و این ضبط با «ف»(سفندارمد یا سفندارمذ) را تقویت می کند.

**اشکالی که خالقی به تقی زاده گرفته است : گویا نقی زاده توجهی به لغت فرس نداشته ، به ویژه بیت گزارش تاریخ روز را ، یکی هم به این دلیل که مصراع دوم آن دو بار دیگر هم عینا در شاهنامه آمده است «مشکوک» می داند. ولی در شاهنامه موارد دیگری نیز که تمامی یک مصراع و گاه یک بیت چند بار در کتاب تکرار شده باشد باز هم هست ، هر چند موارد اصیل آن که کار قلم های بیگانه نیست ، بسیار اندک و در یک اثر پنجاه هزار بیتی اجتناب ناپذیر است. از سوی دیگر ، ایراد تقی زاده پرسش دیگری را مطرح می کند و آن این که آیا تکرار مصراع «به ماه سفندارمذ روز ارد» در سه جای مختلف کتاب ، دلیلی بر این نیست که ما در این جا با ضرورت وزن و قافیه یا تکرار فرمولی در حماسه سر و کار داریم و نه با گزارش یک تاریخ واقعی؟

از سوی دیگر ، باید توجه داشت که فردوسی تنها شاعر نیست ، بلکه مورخ نیز هست. از این رو گمان نمی رود که او به سبب ضرورت وزن و قافیه برای وقایع کتاب ، تاریخی از خود ساخته باشد و دست کم می توان احتمال داد که آن یک موردی که شاعر از تاریخ روز پایان کتاب خود سخن می گوید ، تاریخ به زیر چرخ وزن و قافیه نرفته باشد. همچنین این که شاعر پس از گزارش تاریخ روز ، بلافاصله تاریخ سال را هم گزارش می کند ، می تواند تاییدی بر درستی تاریخ روز باشد.

محتوای شاهنامه

محتوای این شاهکار ادبی ، اسطوره ها ، افسانه ها و تاریخ ایران از ابتدا تا فتح ایران توسط اعراب در سده هفتم است که در چهار دودمان پادشاهی پیشدادیان ، کیانیان ، اشکانیان و ساسانیان خلاصه می شوند و به سه بخش اسطوره ای (از عهد کیومرث تا پادشاهی فریدون) ، پهلوانی (از قیام کاوه آهنگر تا مرگ رستم) و تاریخی (از پادشاهی بهمن و ظهور اسکندر تا فتح ایران توسط اعراب) تقسیم می شود.

نخستین پادشاه شاهنامه ، کیومرث و بازپسین پادشاه آن یزدگرد سوم است که در جنگ از اعراب شکست خورد. این پنجاه پادشاه و شماری از شخصیت های دیگر حوادث شگرف و قهرمانانه و خائنانه آفریدند.

در واقع می توان گفت زمانی که زبان دانش و ادبیات در ایران زبان عربی بود ، فردوسی با سرودن شاهنامه موجب زنده شدن و احیای زبان پارسی شد. یکی از مأخذ مهمی که فردوسی برای سرودن شاهنامه از آن استفاده کرد ، شاهنامه ابومنصوری بود. شاهنامه نفوذ بسیاری در ادبیات جهان داشته است و شاعران بزرگی مانند گوته و ویکتور هوگو از آن به نیکی یاد کرده اند.

شاهنامه فردوسی

سالروز پایان سرودن شاهنامه فردوسی

سی سال سرودن شاهنامه

بر اساس آنچه که از بیت های پایانی شاهنامه در می یابیم ، فردوسی در این روز ، پس از سی سال رنج و دشواری سرایش حماسه بلند شاهنامه ، به کار خود پایان می دهد و اثری بی همتا می آفریند ، که سرشار از ارزش های والای انسانی و گنجینه ای بزرگ از فرهنگ دیرین ایرانی است. هنگامی که فردوسی شاهنامه را با سرگذشت یزدگرد سوم و فرجام کار ساسانیان به پایان می برد ، در انتهای اثر خود بیت هایی می آورد و از کسان انگشت شماری یاد می کند که در روزهای تنگدستی و دشواری ، یاری گر او بوده اند. سپس با یادکرد از روزگار محمود غزنوی ، تاریخ پایان یافتن منظومه شصت هزار بیتی اش را یادآوری می کند و بدین سان دفتر شاهنامه را می بندد :

چو سال اندرآمد به هفتادویک همی زیر بیت اندرآرم فلک!
تن شاه محمود آباد باد! سرش سبز و جان و دلش شاد باد!
چُنانش ستایم که تا در جهان سخن باشد از آشکار و نهان ،
مرا از بزرگان ستایش بود! ستایش وُرا در فزایش بود!
که جاوید باد آن خردمندمرد همیشه به کام دلش کارکرد!
همش رای و هم دانش و هم نسب چراغ عجم ، آفتاب عرب!
سرآمد کنون قصه یزدگرد به ماه سپندارمذ روز اِرد ،
ز هجرت شده پنج هشتاد بار به نام جهان داور کردگار!

علت سرودن شاهنامه از زبان فردوسی توسی

فردوسی را همه ایرانیان و ادب دوستان جهان می شناسند. درباره شاهنامه و علت سرودن آن نیز سخن های بسیاری رفته است. با این همه ، هنوز هم پاسخی درستی به شیفتگان حکیم توسی داده نشده است که چرا جان سرود فردوسی توسی ، این ایرانی آزاده فرهیخته با شاعران زمان خود تفاوت دارد و چرا فردوسی سی سال تمام سروش شاهنامه را دور از گوش نامحرمان پنهان کرده بود. در این گفتار کوششم بر این است که بگویم چرا فردوسی به تألیف شاهنامه پرداخت و انگیزه اش از هزینه سی سال عمر برای سرودن این اثر بزرگ تاریخ بشری چه بوده و چه دیده و چه کشیده است تا کاخی به بلندای قامت آسمان برفرازد.

شاهنامه فردوسی

دلایل سرودن شاهنامه از زبان فردوسی توسی

پارسی ضد عرب یا مسلمان؟

گروهی از ایرانیان بر این باورند که فردوسی توسی یک پارسی ضد عرب بوده است و به چند بیت استناد می کنند :

ز شیر شتر خوردن و سوسمار عرب را به جایی رسیده ست کار که تخت کیانی کند آرزو تفو باد بر چرخ گردون تفو

این نظر از پایه نادرست است. در شاهنامه این چند بیت از زبان سردار ایرانی "رستم فرخ زاد" در جنگ با سپاه عرب بیان شده است. طبیعی است سردار یک کشور نیرومند ، به قومی عقب مانده که به سرزمینش حمله کرده و فتوحانی نیز داشته ند با نفرت نگاه کند. اما در هیچ کجای دیگر شاهنامه جایی که فردوسی به بیان یک موضوع از دید خودش می پردازد ، علیه هیچ قومی صحبت نکرده است. ضد عرب نامیدن فردوسی جفا به این شاعر انسان دوست است.

گسترش دین زرتشت

گروهی دیگر باور دارند که فردوسی مسلمان بوده و در نهان زرتشتی بوده است. سرودن شاهنامه را نیز در راستای نوزایی و باز گسترش دین زرتشت می دانند.

این یک اتهام تاریخی به فردوسی است. در همان زمان سروده شدن شاهنامه نیز این اتهام علیه فردوسی استفاده شد. فردوسی یک مسلمان بود و در ابتدای شاهنامه به نیایش خداوند و ستایش پیامبر برگزیده اش می پردازد.

اگر فردوسی شاهنامه را علیه اسلام و اعراب نسروده ، پس کدام انگیزه سبب شد شاهنامه آفریده شود؟ این همان پرسشی است که در سطرهای زیرین تلاش کرده ام پاسخ آن را بیابم.

فردوسی از «دهاقین» توس بود. در آن زمان دهقان به کسی می گفتند که زمین و ملکی داشت و دغدغه معیشت نداشت و تا حدودی توانگر بود. پس از حدود سیصد سال تسلط بلامنازع زبان عربی هنوز هم زبان فارسی در بین مردمان رواج داشت (زبان پارسی در گفت و گو آهنگین تر ، روان تر ، ساییده شده تر و پربارتر از زبان عربی است و برای توده مردم پذیرفتنی تر. شاید رمز بقای آن و این که پس از تسلط عرب ها ، ایرانیان مسلمان شدند و خود به ترویج دین اسلام پرداختند ولی زبان پارسی را از نابودی نجات دادند و عرب زبان نشدند ، همین باشد).

شاعرانی به تدریج سرودن شعر و نوشتن نامه ها را به زبان پارسی آغاز کرده بودند و رواج شعر به پایدار ماندن زبان مادری کمک می کرد ، به نحوی که گفته شده است در دربار سلطان محمود نزدیک به چهارصد شاعر مدیحه می سراییدند. با این حال آیین و یادگارها و منابع نوشتاری و سنت های نیاکان به سرعت رو به نابودی می رفت.

فردوسی احتمالا در سال 329 هجری قمری ، در سال درگذشتِ رودکی سمرقندی در روستای «پاز» از روستاهای تابران توس به دنیا آمد. نامش و نام پدرش را نمی دانیم اما کنیه اش ابوالقاسم بوده است. در آن زمان نگه داری آثار کهن ممنوع بود اما گروه های همبسته و کوچکی بودند که دست نوشته ها و گنجینه نوشتاری گذشتگان را با همه خطراتی که داشت نگه داری می کردند. فردوسی امکان این را داشته است که با بزرگان ادب و افرادی که به حفظ آثار نیاکان می اندیشیده اند آشنا شود.

شاهنامه فردوسی

فردوسی چرا شاهنامه را نوشت؟

  • یکی نامه بود از گه باستان فراوان بدو اندرون داستان
  • پراکنده در دست هر مؤبدی ازو بهره ای نزد هر بخردی

فردوسی که با این جنبش اجتماعی آشنایی داشته و از خطرات کار نیز آگاه بوده است سرمایه و تلاشش را برای یافتن شاعری می گذارد که بتواند کار بزرگ سرودن شاهنامه را به پیش برد.

  • کزین نامور نامه شهریار به گیتی بماند یکی یادگار

سرانجام توسط دوستانش شاعر جوانی می یابد و به او دل می بندد (از و شادمان دل انجمن). این شاعر جوان "دقیقی" نامیده می شد. متأسفانه دقیقی به دست غلامی کشته می شود و کار سرودن شاهنامه ناتمام می ماند.

  • زار جاسب و گشتاسب بیتی هزار بگفت و سرآمد بر او روزگار
  • جوانیش را خوی بد یار بود ابا بد همیشه به پیکار بود
  • بدو تاختن کرد ناگاه مرگ نهادش به سر بر یکی تیره ترک
  • یکایک از و بخت برگشته شد به دست یکی بنده بر کشته شد
  • برفت او و این نامه ناگفته ماند چنان بخت بیدار او خفته ماند

پس از مرگ دقیقی جوان ، کار فردوسی و یاران او دشوار می شود. از طرفی می بایست اسرار سرودن شاهنامه مخفی بماند ، زیرا دربار متعصب سلطان محمود غزنوی اجازه چنین کاری را نمی داد و از طرف دیگر شرایط زندگی سخت و سخت تر می شد و شمار ایرانیانی که جان بر ره این پیمان بگذارند اندک.

  • بپرسیم از هر کسی بی شمار بترسیدم از گردش روزگار
  • و دیگر که گنجم وفادار نیست همین رنج را کس خریدار نیست
  • بدین گونه یک چند بگذاشتم سخن را نهفته همی داشتم
  • سراسر زمانه پر از جنگ بود به جویندگان بر جهان تنگ بود

فردوسی سرانجام در 40 سالگی بنا به سفارش دوست همراز خود با یافتن نسخه ای نادر به سرودن شاهنامه می پردازد.

  • به شهرم یکی مهربان دوست بود تو گفتی که با من به یک پوست بود

شاهنامه فردوسی

علت سرودن شاهنامه از زبان ابوالقاسم فردوسی

  • چو آورد این نامه نزدیک من برافروخت این جان تاریک من

امروز می دانیم فردوسی نزدیک به سی سال به سرودن شاهنامه می پردازد ، اما چرا در این سی سال هیچ کجا نامی از این شاعر بزرگ جهانی نیست؟

در پیش چشم فردوسی ، شاهنامه سرایانی مانند دقیقی کشته می شوند و کسانی که قصد حفظ نامه نیاکان داشته اند نابود می شوند. فردوسی خود می گوید :

  • مرا گفت این نامه شهریار گرت گفته آید به شاهان سپار

اما کسی که حامی فردوسی در سرودن شاهنامه بوده این گونه کشته می شود.

  • چنان نامور گم شد از انجمن چو در باغ سرو سهی از چمن
  • نه زو زنده بینم نه مرده نشان به دست نهنگان مردم کشان

در زمانه ای چنین دشوار ، فردوسی حق داشته است سی سال تمام جان بر سر سرودن شاهنامه گذارد و زمانی شاهنامه را به سلطان محمود غزنوی بدهد که در پایان عمر و بیش از هشتاد سال داشته است (حدود سال 411). بنا به نوشته نظامی عروضی ، زمانی هدایای سلطان محمود به وی می رسد که «جنازه فردوسی را به دروازه رزان بیرون همی بردند».

اکنون کمی بیندیشیم. فردوسی کار بزرگ نگه داری یادگارهای نیاکان را با سرودن شاهنامه به عهده گرفت. آیا در کل شاهنامه شخصیتی به بزرگی فردوسی توسی می توان یافت؟ رمز بقای عظمت شاهنامه در جان والای فردوسی نهفته است. آزاده انسانِ پاک سرشتی که در برابر «نهنگان مردم کش» ایستاد و نامه نیاکان به آیندگان سپرد تا از باد و باران و گزند روزگار مصون بماند.

بیوگرافی

پیج اینستاگرام نم نمک

این مطلب مفید بود؟
(7 رای)
65.8%

نظر دادن