ثبت بیوگرافی در گوگل
ثبت بیوگرافی در ویکی پدیا
تبلیغات

در این مطلب جدید در سال 1403 و سال 2024 ، ضرب المثل زخم زبان بدتر از زخم شمشیر است و داستان کوتاه در مورد زخم زبان بدتر از زخم شمشیر و ضرب المثل نیش زبان و نقاشی ضرب المثل زخم زبان بدتر از زخم شمشیر است و ضرب المثل در مورد زبان انسان و شعری درباره زخم زبان و زخم زبان بدتر از زخم شمشیر است معنی و شعر زخم زبان نزن که ز شمشیر روزگار و جای زخم شمشیر خوب میشود و داستان ضرب المثل زخم زبان بدتر از زخم شمشیر است و حکایت ضرب المثل زخم زبان بدتر از زخم شمشیر است و زخم زبان بدتر از زخم شمشیر است کنایه از چیست در نم نمک.

کاربرد ضرب المثل زخم زبان بدتر از زخم شمشیر است

ضرب المثل زخم زبان بدتر از زخم شمشیر است در مورد افرادی به کار می رود که با زبان تلخ خود باعث ناراحتی دیگران می شود.ضرب المثل زخم زبان بدتر از زخم شمشیر استضرب المثل زخم زبان بدتر از زخم شمشیر است

معانی زخم زبان بدتر از زخم شمشیر است

1- زخمی که بر اثر شمشیر بر بدن انسان ایجاد می شود ، در نهایت خوب می شود اما زخمی که در اثر سخنی ، دل فردی را می شکند ، هرگز فراموش نمی شود.

2- کنایه از این است که هر کاری تا ابد اثر خود را به جا می گذارد.

3- اگر کسی به دیگری طعنه ای دلسوز بزند و بعد پشیمان شود و بخواهد از دل طرف دربیاورد ، کسی که مورد طعنه قرار گرفته است ، می گوید : ”زخم زبان از زخم شمشیر بدتر است“. زخم شمشیر ، خوب می شود ، ولی زخم زبان ، خوب نمی شود.

4- انسان با زبان خود می تواند زخمی را بر دل دیگری ایجاد کند که تا آخر عمر ، از دل طرف مقابل بیرون نرود.

کاربرد ضرب المثل زخم زبان بدتر از زخم شمشیر است

داستان و حکایت اول ضرب المثل

مردی در روستایی زندگی می کرد که هر روز صبح زود به بیابان می رفت و با کندن خار و فروشش در شهر درآمد بخور و نمیری به دست می آورد. درآمد مرد به حدی کم بود که به سختی مخارج زندگی خود و زن و بچه اش را تامین می کرد.

یک روز که مرد تا ظهر خارها را از زمین درآورد ، مقداری نشست تا خستگی اش دربرود و بعد خارها را جمع کند و به شهر برود. همینطور که نشسته بود و از کوزه اش آب می خورد. دید شیری به او نزدیک می شود. مرد آنقدر ترسید که حتی نتوانست از جایش تکان بخورد. شیر نزدیک تر آمد و به مرد گفت : کمی آب به من می دهی. مرد که از شدت ترس زبانش بند آمده بود ظرف آب را جلوی شیر گذاشت ، شیر تمام آب را خورد و بعد رو به مرد گفت : برای تشکر از لطفی که به من کردی می خواهم امروز کمکت کنم. از جا بلند شو تا باز هم خار جمع کنیم.

کاربرد ضرب المثل زخم زبان بدتر از زخم شمشیر است

مرد ابتدا از شیر می ترسید و با ترس و لرز یواش یواش شروع به کار کرد. اما کمی که گذشت و حسن نیت شیر را دید کم کم شروع به صحبت کرد و با کمک دوست جدیدش آن روز آنها به اندازه یک هفته خار جمع آوری کردند. مرد قبل از خداحافظی از شیر خواست تا روزهای بعد هم به کمک او بیاید. آن شب مرد از اینکه یک شبه توانسته بود دستمزد یک هفته را به دست آورد بسیار خوشحال بود و مقداری از پول هایش را گوشت و نان تازه خرید و به خانه اش برد.

از فردای آن روز مرد با جدیت بیشتری به کمک شیر کار می کرد و روز به روز درآمدش بیشتر و بیشتر می شد. بعد از مدتی مرد توانست پولی پس انداز کند و برای حمل خارها الاغی بخرد ، بعد خانه ای ساخت. کم کم کارگرانی گرفت که حمل و نقل خارها را به آنها بسپرد و کنیزکانی استخدام کرد تا در کار خانه به همسرش کمک کنند و خودش جزء تجار و ثروتمندان شهر شد. ولی دوستی و محبتش را با دوست عزیزش شیر کم نکرد.

مدت ها بعد مرد که تازه از یک تجارت پرسود برگشته بود یک میهمانی ترتیب داد و دوستش شیر را هم برای نهار دعوت کرد. بعد از آوردن غذا شیر مثل همه مهمان ها شروع به غذاخوردن کرد که ناگهان مرد تاجر یک دفعه گفت : تو با این شکل غذا خوردنت حال من را بهم می زنی. کمی بهتر غذا بخور و اینقدر آب دهانت را در کاسه نریز.

شیر که بعد از سال ها توقع چنین صحبتی را در این جمع نداشت اخم هایش را درهم کرد و رو به مرد گفت : اگر می خواهی حرمت رفاقت و نان و نمکی که با هم خورده ایم سرجای خود بماند بلند شو و به دنبال من بیا. مرد که تا آن موقع شیر را اینقدر خشمگین ندیده بود حسابی ترسید و پشت سر او به راه افتاد. وقتی آنها از شهر خارج شدند ، شیر گوشه ای نشست و سنگ نسبتا بزرگی را به مرد نشان داد و گفت : با این سنگ بر سر من بکوب. مرد که خیلی ترسیده بود گفت : این چه حرفی است؟ شیر غرشی کرد و گفت : به تو می گویم این سنگ را بر سر من بکوب. مرد که چاره ای نداشت به دستور شیر عمل کرد. مرد سنگ را بر سر شیر کوبید و شیر غرق در خون شد. مرد آنقدر ترسیده بود که پا به فرار گذاشت و با سرعت هرچه تمامتر از آنجا دور شد.

مدت ها گذشت و هرچند وقت یکبار مرد به یاد مهربانی های شیر می افتاد و دلش برای او تنگ می شد ولی فکر می کرد که در اثر برخورد آن سنگ بزرگ به سر شیر او حتما مرده. تا اینکه سال ها بعد مرد تاجر با گروهی از بازرگانان شهر از وسط بیابان می گذشتند. ناگهان صدای غرش شیری بلند شد و صدا همه را در جای خود میخکوب کرد. وقتی کاروانیان شیر را دیدند نوکران به سختی توانستند شترها و بقیه حیوانات را که بار بر دوششان بود کنترل کنند. مرد که از همه شجاع تر بود جلو رفت و دید که این شیر همان دوست قدیمی اوست. مرد کمی جلو آمد و سلام کرد. شیر هم او را شناخت و با هم احوالپرسی کردند. مرد تاجر رو به شیر گفت : این کاروان با بار شترانش که می بینی همه نتیجه زحمات من و تو هستند و به خاطر کمک های تو است که امروز زندگی من در رفاه و آسایش است. من از تو به خاطر همه کمکهایت تشکر می کنم. اما شیر فقط لبخند می زد.

بعد از گفتن این حرف ها مرد بازرگان به یاد ضربه ای که به سر شیر زده بود افتاد و گفت : خدا را شکر زخمت خوب جوش خورده. شیر گفت : بله و سرش را پایین آورد تا بازرگان بهتر جای باریکی که از زخم مانده بود را ببیند. بعد شیر سرش را بالا گرفت و به بازرگان گفت : جای شمشیر خوب شد ولی جای طعنه و کنایه ای که تو به من زدی هنوز در قلبم است.

داستان و حکایت دوم

نقل می کنند در روزگاری بچه شروری بود که اطرافیانش را با سخنان زشتش ناراحت می کرد. روزی پدرش جعبه ای پر از میخ به او داد و گفت : هر بار که کسی را با حرف هایت ناراحت کردی ، یکی از این میخ ها را به دیوار انبار بکوب.

 

کاربرد ضرب المثل زخم زبان بدتر از زخم شمشیر است

روز اول پسرک بیست میخ به دیوار کوبید ، پدر از او خواست تا سعی کند تعداد دفعاتی که دیگران را می آزارد ، کم کند. پسرک تلاش خود را کرد و تعداد میخ های کوبیده شده به دیوار روز به روز کمتر می شد. روز دیگر پدرش به او پیشنهاد کرد تا هر بار که توانست از کسی بابت حرف هایش معذرت خواهی کند ، یکی از میخ ها را از دیوار بیرون بیاورد.

روزها گذشت تا این که یک روز پسرک پیش پدرش آمد و با شادی گفت : بابا ، امروز تمام میخ ها را از دیوار بیرون آوردم! پدر دست پسرش را گرفت و با هم به انبار رفتند ، پدر نگاهی به دیوار انداخت و گفت : آفرین پسرم! کار خوبی انجام دادی ، اما به سوراخ های دیوار نگاه کن …

دیوار دیگر مثل گذشته صاف و تمیز نیست ، وقتی تو عصبانی می شوی و با حرف هایت دیگران را می رنجانی ، چنین اثری بر قلبشان می گذاری ، تو می توانی چاقویی در دل انسانی فرو کنی و آن را بیرون بیاوری ، اما هزاران بار عذرخواهی هم نمی تواند زخم ایجاد شده را خوب کند.

این داستان معروف و جالب را شاید شنیده و خوانده اید ولی از آن مطالبی است که تکرارش مفید است ، متأسفانه در جامعه اسلامی خود شاهدیم که افراد چگونه با زخم زبان یکدیگر را نیش می زنند و گاهی شدت این نیش ها به حدی است که او را به کلی نابود و زمینگیر می کند.

از اینجاست که می گویند : زخم زبان بدتر از زخم شمشیر است ، چرا که زخم شمشیر خوب می شود اما زخم زبان را التیامی نیست.

زخم زبان بدتر از زخم شمشیر است در احادیث و روایات

در کلامی از مولای متقیان حضرت علی علیه السلام می خوانیم : ضرب اللسان أشد من ضرب السنان ، زخم زبان از زخم نیزه بدتر است ، زخم زبان یک گونه از مردم آزاری است ؛ یعنی سخنی بر زبان آوریم که شخص مقابل را برنجاند. در کلامی دیگر از امیر مۆمنان آمده : طعن اللسان أمض من طعن السنان ، زخم زبان از زخم نیزه عمیق تر است.

کاربرد ضرب المثل زخم زبان بدتر از زخم شمشیر است

مهارت های ارتباطی کم ، افکار منفی ، آستانه تحمل پایین ، پرخاشگر و اضطراب دلایلی هستند که منجر به زخم زبان یا متلک پرانی می شوند. باید دانست که آزار و اذیت مۆمن در اسلام حرام است و به طور کلی شکستن دل انسان مۆمن که به تعبیر روایات ، احترام او از کعبه بیشتر است ، دارای آثار وضعی و جانبی فراوانی است

بنابراین ، نباید به خود اجازه داد که کسی را شماتت کرده و نیش و کنایه زد ، چرا که دنیا دار مکافات است و از مکافات عمل نباید غفلت کرد.

امام حسین علیه السلام فرمود :

زبان آدمیزاد ، هر روز به اعضای او نزدیک می شود و می گوید : چگونه اید؟ آنها می گویند : اگر تو ما را به خودمان واگذاری ، خوب هستیم و می گویند : از خدا بترس و کاری به ما نداشته باش : و او را سوگند می دهند و می گویند : ما فقط به واسطه تو پاداش می یابیم و به واسطه تو ، مجازات می شویم.(بحارالأنوار ، ج71، ص278، ح14)

بیوگرافی

پیج اینستاگرام نم نمک

این مطلب مفید بود؟
(22 رای)
72.8%

نظر دادن