زمینه پیدایش
آدمی ذاتا خوش دارد که از خود تعریف کند و به بعضی از اعمال و رفتار خود جنبه شاهکار وپهلوانی بدهد و گمان می برد اگرحرفهای گنده بزند وکارهای مهمی را بر خلاف حقیقت به خود نسبت دهد حقیقت مطلب همیشه مکتوم می ماند و رازش از پرده بیرون نمی افتد در حالی که چنین نیست
و قیافه حقیقی این گونه افراد مغرور خودخواه به زودی نمودار میگردد .
اینجاست که حاضران مجلس وشنوندگان به یکدیگر چشم می زنند و می گویند : یارو قمپز در می کند . یعنی حرفهایش توخالی است ، پایه و اساسی ندارد . بشنو وباور مکن .
خلاصه قمپز در کردن به گفته علامه دهخدا به معنی : " دعاوی دروغین کردن ، بالیدن نابجا و فخر و مباهات بی مورد کردن " است .
اگرچه قمپوز لغت ترکی است و در لغتنامه دهخدا به معنی آلتی موسیقی از ذوات الاوتار است اما بر اثر تحقیقات ومطالعات کافی ، قمپوز توپی بود کوهستانی و سرپر به نام قمپوز کوهی که دولت امپراطوری عثمانی در جنگهای با ایران مورد استفاده قرار میداد .
این توپ اثر تخریبی نداشت زیرا گلوله در آن به کار نمی رفت بلکه مقدار زیادی باروت در آن می ریختند و پارچه های کهنه و مستعمل را با سنبه در آن به فشار جای می دادند و می کوبیدند تا کاملا سفت و محکم شود .
سپس این توپها را در مناطق کوهستانی که موجب انعکاس و تقویت صدا می شد به طرف دشمن آتش می کردند . صدایی آنچنان مهیب و هولناک داشت که تمام کوهستان را به لرزه در می آورد و تا مدتی صحنه جنگ را تحت الشعاع قرار می داد ولی کاری صورت نمی داد زیرا گلوله نداشت .
در جنگهای اولیه بین ایران و عثمانی صدای عجیب و مهیب آن در روحیه سربازان ایرانیان اثر می گذاشت و از پیشروی آنان تا حدود موثری جلوگیری می کرد ولی بعدها که ایرانیان به ماهیت و توخالی بودن آن پی بردند هرگاه صدای گوشخراشش را می شنیدند به یکدیگر می گفتند : " نترسید قمپوز درمی کنند." یعنی تو خالی است وگلوله ندارد .
کلمه قمپوز مانند بسیاری از کلمات تحریف و تصحیف شده رفته رفته به صورت قمپز تغییر شکل داده ضرب المثل شده است . (1)
پیامها
در مورد شخصی به کار می رود که مدام دوست دارد از خودش تعریف کند و به بعضی از اعمال خود ، جنبه شاهکار و پهلوانی بدهد. با این گمان که اگر حرف های گنده بزند و کارهای مهمی را برخلاف حقیقت به خود نسبت دهد ، حقیقت مطلب همیشه پنهان می ماند ، در حالی که چنین نیست و قیافه حقیقی این گونه افراد مغرور به زودی آشکار می شود.(2)
ضرب المثل های هم مضمون
- ـ تعریف خود کردن ، پنبه جاویدن است.(3)
- ـ خودپسند ، پسند خلق نیست.(4)
- ـ از خود به هر چه کنی راضی مشو تا مردمت دشمن نگیرند.(5) (مرزبان بن رستم)
- ـ زمین بلند ، آب نمی خورد.(6)
- ـ نتوان کرد ظرف پر را پر.(7) (سنایی)
- ـ خودپسندی جان من ، برهان نادانی بود.(8) (مثل هندی)
- ـ کُلَه پر باد ، بَر باد می رود.(9)
اشعار هم مضمون
- ز دعوی پری ، زان تهی می روی * تهی آی تا پر معانی روی(10) (سعدی)
- مستی غرور ، سخت زشت است * غم نیست که مست باده باشیم(11) (عطار)
- بزرگان نکردند در خود نگاه * خدابینی از خویشتن بین مخواه(12) (سعدی)
- آفتی نیست بَتَر ، راهروان را از عُجب * پر طاووس بود آفت جان طاووس(13) (عطار)
- سودای او چو داری از خود رهید باید * خودخواه را نگنجد در دل هوای دیدار(14) (حاج سید نصر الله تقوی)
- با خلق خدا سخن به شیرینی کن * اظهار نیاز و عجز و مسکینی کن(15)
- تا بر سر دیده جا دَهندَت مردم * چون مردم دیده ، ترک خودبینی کن(16) (امامی خلخالی)
ریشه های قرآنی حدیثی
امام هادی(علیه السلام) : «مَن رَضِیَ عَن نَفسِهِ کَثُرَ الساخِطونَ عَلَیهِ؛ هر که از خود راضی باشد ، ناراضیان از وی فزونی خواهند گرفت.»(17)
امام صادق(علیه السلام) : «مَن دَخَلَهُ العُجبُ هَلَکَ؛ هر که گرفتار خودپسندی شود ، نابود می شود.»(18)
امام علی(علیه السلام) : «أقبَحُ الصِدقِ ثناءُ الرَجُلِ نَفسَهُ؛ زشت ترین راست ، خودستایی آدمی است».(19)
لغات
جاویدن : جویدن. فرهنگ معین ، ذیل واژه جاویدن.
بَتَر : بدتر.
عُجب : خودپسندی.
پی نوشت ها :
1. ریشه های تاریخی امثال و حکم ، ج 2، صص 771 و 772.
2. همان ، ص 771.
3. امثال و حکم دهخدا ، ج 2، ص 754.
4. همان ، ج 1، ص 127.
5. همان.
6. احمد شاملو ، کوچه ، تهران ، انتشارات مازیار ، 1357 ـ 1377، ج 1، ص 81.
7. امثال و حکم دهخدا ، ج 4، ص 1801.
8. همان ، ج 2، ص 754.
9. داستان نامه بهمنیاری ، ص 506.
10. امثال و حکم دهخدا ، ج 2، ص 902.
11. همان ، ج 4، ص 1709.
12. ابراهیم شکورزاده بلوری ، دوازده هزار مثل فارسی ، ص 476.
13. همان ، ص 476.
14. همان ، ص 301.
15. امثال و حکم دهخدا ، ج 2، ص 754.
16. همان ، ج 1، ص 113.
17. علامه مجلسی ، بحارالانوار ، ج 72، ص 316.
18. همان ، ص 309.
19. تمیمی آمدی ، غررالحکم و دررالکلم ، ح 2942.
منبع مقاله : مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیما