ثبت بیوگرافی در گوگل
ثبت بیوگرافی در ویکی پدیا
تبلیغات

در این مطلب جدید در سال 1403 و سال 2024 ، خطبه بدون الف امام علی و متن خطبه بدون الف امام علی و خطبه های عجیب حضرت علی و خطبه بدون الف مولا علی و شماره خطبه مونقه و شعر بدون الف امام علی و خطبة أمير المؤمنين بدون حرف الف و ماجرای خطبه بدون الف و خطبه بدون الف امام علی با ترجمه و متن خطبه بدون الف و خطبه بدون نقطه حضرت علی وخطبه مونقه و خطبه های نهج البلاغه در نم نمک.

خطبه بدون الف حضرت امیرالمومنین یا خطبه مونقه

فصاحت کلام یکی از ویژگی های منحر به فردی است که خداوند به ائمه اطهار(ع) عطا کرده است. حضرت علی (ع) در شاهکاری بی نظیر و فی البداهه خطبه ای بدون الف را ایراد فرموده اند که علاوه بر فصاحت بی نظیر ، از لحاظ معنایی نیز شگف انگیز و دلربا است. در این بخش از دین و مذهب نم نمک این خطبه از حضرت علی(ع) را نقل کرده ایم.متن خطبه بدون الف(مونقه) از مولا امام علی + ماجرامتن خطبه بدون الف(مونقه) از مولا امام علی + ماجرا

خطبه بدون الف امیرالمومنین با ترجمه

ماجرای خطبه بدون الف حضرت علی(ع)

امام رضا(ع) در روایتی فرمود :

إن الناسَ لَو عَلِمُوا مَحاسِنَ کَلامِنا لَاتَبَعُونا

اگر مردم زیبایی های سخنان ما را می شناختند ، بی شک از ما پیروی می کردند.(معانی الأخبار ، ص 180)

کفعمی در مصباح ، از هشام بن سایب کلبی و او از ابی صالح روایت می کند که :

روزی جمعی از اصحاب پیامبر بحث می نمودند در اطراف این موضوع که کدام حرف است در حروف که از همه بیشتر در کلام موجود است؟ معلوم شد حرف الف از همه بیشتر است و هیچکس نمی تواند کلامی بگوید که الف در آن نباشد.

حضرت امیرالمومنین (ع) حضور داشتند. بدون تأمل و فی البداهه خطبه ای فرمودند. چنانکه عقل ها حیران ماند و نام این خطبه را مونقه گذاشتند؛ یعنی در حسن و نیکویی و بلاغت ، شگفت آور است.

متن این خطبه در کتاب های بحارالانوار و منهاج البراعه با اختلاف هایی نقل شده است.

محتوای خطبه بدون الف

خطبه بدون الف با حمد و ستایش الهی آغاز می شود و با ذکر برخی از فضایل پیامبر(ص) و اهداف بعثت او ادامه می یابد. پس از آن ، از تقوا و تجسم مراحل سفر آخرت سخن می آید. این خطبه با استغفار پایان می یابد. (دوشاهکار علوی ، ص55-140)

خطبه بدون الف حضرت علی(ع)

خطبه بدون الف با ترجمه

حَمِدتُ مَن عَظُمَت مِنَتُهُ وَ سَبَغَت نِعمَتُهُ وَ تَمَت کَلِمَتُهُ وَ نَفَذَت مَشِیتُهُ وَ بَلَغَت حُجَتُهُ وَ عَدَلَت قَضِیتُهُ وَ سَبَقَت غَضَبَهُ رَحمَتُهُ.

سپاس گزارم کسی را که منتش بزرگ است ، نعمتش بارش تمام دارد ، کلامش کامل است ، امرش نافذ ، دلیلش رسا ، حکمش عدل ، رحمتش پیشی گرفته بر خشمش

حَمِدتُهُ حَمدَ مُقِرٍ بِرُبُوبِیتِهِ مُتَخَضِعٍ لِعُبُودِیتِهِ مُتَنَصِلٍ مِن خَطِیئَتِهِ مُعتَرِفٍ بِتَوحِیدِهِ مُستَعِیذٍ مِن وَعِیدِهِ مُوَمِلٍ مِن رَبِهِ مَغفِرَةً تُنجِیهِ یومَ یشغَلُ کُلٌ عَن فَصِیلَتِهِ وَ بَنِیهِ.

ستایش می کنم ستایش کسی که اقرار به پروردگاریش دارد ، برای پرستش او کُرنِش می کند ، رها شونده از گناهش ، پذیرنده توحید و یکتائیش ، پناه برنده از عذابش ، آرزو دارنده از پروردگارش آمرزشی را که نجات دهد او را روزی که سرگرم شود هر کس حتی از فرزند شیرخوار و فرزندانش.

وَ نَستَعِینُهُ وَ نَستَرشِدُهُ وَ نُومِنُ بِهِ وَ نَتَوَکَلُ عَلَیهِ.

طلب یاری می کنیم از او و هدایت می خواهیم از او ، به او ایمان داریم و توکل بر او می کنیم.

وَ شَهِدتُ لَهُ شُهُودَ عَبدٍ مُخلِصٍ مُوقِنٍ وَ فَرَدتُهُ تَفرِیدَ مُومِنٍ مُتَیقِنٍ وَ وَحَدتُهُ تَوحِیدَ عَبدٍ مُذعِنٍ.

گواهی برایش می دهم مانند گواهی بنده مخلصی که یقین دارد ، او را تنها (و بدون شریک) می دانم مانند تنها دانستن بنده مومن صاحب یقین ، او را یکتا می دانم مانند یکتا دانستن بنده اقرارکننده.

لَیسَ لَهُ شَرِیکٌ فِی مُلکِهِ وَ لَم یکُن لَهُ وَلِی ٌ فِی صُنعِهِ.

برای او در مُلکش شریکی نیست ، در کارهایش سَروَری برای او نباشد

جَلَ عَن مُشِیرٍ وَ وَزِیرٍ [وَ تَنَزَهَ عَن مِثل ٍ] وَ عَونٍ وَ مُعِینٍ وَ نَظِیرٍ.

بزرگتر از اینست که کمک کار و مشاور داشته باشد [و مُنزَه است از آنکه مثل] و یاور و همکار و مانندی داشته باشد.

عَلِمَ فَسَتَرَ وَ بَطَنَ فَخَبَرَ وَ مَلَکَ فَقَهَرَ وَ عُصِی فَغَفَرَ وَ عُبِدَ فَشَکَرَ وَ حَکَمَ فَعَدَلَ وَ تَکَرَمَ وَ تَفَضَلَ لَن یزُولَ وَ لَم یزَل ، لَیسَ کَمِثلِهِ شَیءٌ وَ هُوَ قَبلَ کُلِ شَیءٍ وَ بَعدَ کُلِ شَیءٍ.

می داند ، ولی راز بپوشاند ، نهان است و خبر (از نهانی ها) می دهد ، مالک است و مسلط ، نافرمانیش می شود و باز درمی گذرد ، پرستش می شود و قدردانی می کند ، فرمان می دهد پس دادگرانه حکم می کند ، کَرامَت و نیکی می کند ، فناپذیر نیست ، همیشگی است ، چیزی همتایش نیست ، او پیش از همه چیزست ، بعد از همه چیزست.

رَب ٌ مُتَفَرِدٌ بِعِزَتِهِ مُتَمَکِنٌ بقوَتِهِ مُتَقَدِسٌ بعُلُوِهِ مُتَکَبِرٌ بسُمُوِهِ ، لَیسَ یدرِکُهُ بَصَرٌ وَ لَم یحِط بِهِ نَظَرٌ ، قَوِی مَنِیعٌ بَصِیرٌ سَمِیعٌ [عَلِی ٌ حَکیمٌ] رَووفٌ رَحِیمٌ [عزیزٌ علیمٌ] ، عَجَزَ عَن وَصفِهِ مَن وَصَفَهُ وَ ضَلَ عَن نَعتِهِ مَن عَرَفَهُ.

پروردگاری است که تنها عزیزست ، متمکن و توانا به نیروی خودست ، بزرگواری و علو او سبب تقدس اوست ، برتری و سُمُو او سبب بزرگواری و کبریای اوست ، چشمی او را ادراک نکند ، نگاهی بر او احاطه نکند ، نیرومند و شکست ناپذیر ، بینا و شنوا ، [برتر و دانا] ، مهربان و با رحم ، [بزرگوار و آگاهست] ، ناتوان از ستایش اوست هر ستایش کننده ای ، گمراه شود از تعریفش کسی که بخواهد او را معرفی کند.

قَرُبَ فَبَعُدَ وَ بَعُدَ فَقَرُبَ یجِیبُ دَعوَةَ مَن یدعُوهُ وَ یرزُقُهُ وَ یحبُوهُ ذُو لُطفٍ خَفِی وَ بَطشٍ قَوِی وَ رَحمَةٍ مُوسَِعَةٍ وَ عُقُوبَةٍ مُوجِعَةٍ.

نزدیک است پس در عین حال دور از هرگونه ادراک است ، و دور از دسترس ادراک است و در عین حال نزدیک است ، پاسخ دهد دعای کسی را که او را بخواند و روزی دهد او را و بر او بخشندگی کند ، صاحب لطفی است نهان از ادراک ، حمله و انتقامی سخت ، رحمتی گسترده ، کیفری دردآور.

رَحمَتُهُ جَنَةٌ عَرِیضَةٌ مُونِقَةٌ وَ عُقُوبَتُهُ جَحِیمٌ مَمدُودَةٌ مُوبِقَةٌ.

رحمتش بهشتی است گسترده و زیبا و پسندیده ، و عقوبتش جهنمی است گسترده و هلاک کننده.

وَ شَهِدتُ ببَعثِ مُحَمَدٍ عَبدِهِ وَ رَسُولِهِ وَ نَبِیهِ وَ صَفِیهِ وَ حَبِیبِهِ وَ خَلِیلِهِ ، بَعَثَهُ فِی خَیرِ عَصرٍ وَ حِینَ فَترَةٍ وَ کُفرٍ ، رَحمَة ً لِعَبِیدِهِ وَ مِنَة ً لِمَزِیدِهِ.

گواهی می دهم به برانگیختن محمد (صلی الله علیه و آله) بنده و فرستاده او و پیامبر برگزیده او و دوست و خلیل او ، او را برانگیخت در بهترین زمان ها ، هنگام فاصله (فَترَت) فقدان پیامبران و (فراگیری) کفر ، از روی رحمت از برای بندگانش و منت نهادن برای زیاد کردن نعمتش.

خُتِمَ بِهِ نُبُوَتُهُ وَ وَضَحَت بِهِ حُجَتُهُ فَوَعَظَ وَ نَصَحَ وَ بَلَغَ وَ کَدَحَ.

به او نبوتش پایان یافت ، و به او دلیلش آشکار گشت ، پس پند داد و نصیحت کرد و رساند و کوشش کرد.

رَووفٌ بِکُلِ مُومِنٍ ، رَحِیمٌ سَخِی رَضِی وَلِی زَکِی. عَلَیهِ رَحمَةٌ وَ تَسلِیمٌ وَ بَرَکَةٌ وَ تَعظِیمٌ وَ تَکرِیمٌ مِن رَبٍ غَفُورٍ رَحِیمٍ قَرِیبٍ مُجِیبٍ حَلِیمٍ.

(پیامبری که) به هر مومنی مهربان بود ، رحیم ، و بخشنده ، و پسندیده ، و دوست ، و پاکیزه بود. بر او است رحمت و سلام و برکت و بزرگی و کرامت از طرف پروردگار آمرزنده مهربان و نزدیک و پاسخ دهنده و بردبار.

وَصَیتُکُم مَعشَرَ مَن حَضَرَ ، بوَصِیةِ رَبِکُم ، وَ ذَکَرتُکُم بسُنَة ِ نَبِیکُم.

وصیت وسفارش می کنم شما را ای گروهی که حاضرید ، بوصیت وسفارش پروردگارتان ، و یادآوری می کنم شما را به سنت و روش پیامبرتان.

فَعَلَیکُم برَهبَةٍ تُسَکِنُ قُلُوبَکُم وَ خَشیةٍ تُذرِی دُمُوعَکُم وَ تَقِیةٍ تُنجِیکُم قَبلَ یومٍ یذهِلُکُم وَ یبتَلِیکُم ، یومَ یفُوزُ فِیهِ مَن ثَقُلَ وَزنُ حَسَنَتِهِ وَ خَفَ وَزنُ سَیئَتِهِ.

پس بر شما باد بر ترسی که دل هایتان را آرامش دهد و بیمی که اشکتان را جاری کند و پرهیزگاری و تقوایی که نجاتتان دهد پیش از روزی که آن روز شما را پریشان و گرفتار سازد؛ روزی که رستگار شود در آن ، کسی که سنگین است وزن کردار نیکش و سبک است وزن گناهش.

وَ [لتَکُن مَسألَتُکُم] مَسأَلَةَ ذ ُلٍ وَ خُضُوعٍ ، وَ تَمَلُقٍ [و شُکرٍ] وَ خُشُوعٍ ، وَ تَوبَةٍ وَ نُزُوعٍ ، [و نَدَمٍ و رُجوعٍ].

و بر شما باد به درخواست کُرنِش و فروتنی ، و تملق (دوستی ورزیدن با خدا ، توأم با پذیرش ذلت در برابر او) [و سپاس گزاری] و خشوع (نرمی و تواضع در برابر خدا) ، و توبه و جدایی و دوری از گناهان ، [و پشیمانی و بازگشت به سوی خدا].

وَ لیغتَنِم کُل ٌمِنکُم صِحَتَهُ قَبلَ سُقمِهِ ، وَ شَیبَتَهُ قَبلَ هَرَمِهِ ، وَ سَعَتَهُ قَبلَ فَقرِهِ ، وَ فَرغَتَهُ قَبلَ شُغُلِهِ ، وَ حَضَرَهُ قَبلَ سَفَرِهِ ، وَ حَیاتَهُ قَبلَ مَوتِهِ ، قَبلَ یهِنَ وَ یهرَمَ ، وَ یمرَضَ وَ یسقَمَ ، وَ یمِلَهُ طَبِیبُهُ وَ یعرِضَ عَنهُ حَبِیبُهُ ، وَ ینقَطِعَ عُمُرُهُ وَ یتَغَیرَ عَقلُهُ ،

ثُمَ قِیلَ : “هُوَ مَوعُوکٌ وَ جِسمُهُ مَنهُوکٌ!” ، ثُمَ جَدَ فِی نَزعٍ شَدِیدٍ ، وَحَضَرَهُ کُلُ قَرِیبٍ وَ بَعِیدٍ ، فَشَخَصَ بِبَصَرِهِ وَ طَمَحَ بِنَظَرِهِ ، وَ رَشَحَ جَبِینُهُ وَ سَکَنَ حَنینُهُ ، وَ جَدَبَت نَفسُهُ ، وَ بَکَت عِرسُهُ وَ حَضَرَ رَمسُهُ ، وَ یتِمَ مِنهُ وَلَدُهُ وَ تَفَرَقَ عَنهُ عَدَدُهُ ، وَ فُصِمَ جَمعُهُ وَ ذَهَبَ بَصَرُهُ وَ سَمعُهُ ، وَ جُرِدَ وَ غُسِلَ وَ عُرِی ، وَ نُشِفَ وَ سُجِی ، وَ بُسِطَ لَهُ وَ هُیئَ ، وَ نُشِرَ عَلَیهِ کَفَنُهُ وَ شُدَ مِنهُ ذَقَنُهُ ، [وَ قُمِصَ و عُمِمَ ، وَ لُفَ و وُدِعَ وَ سُلِمَ]؛

و باید غنیمت شمُرَد هریک از شما سلامتیش را پیش از بیماریش ، جوانیش را پیش از پیریش ، گشایشش را پیش از تهیدستیش ، وقت فراغتش را پیش از گرفتاریش ، حاضر بودنش را پیش از مسافرتش ، زندگیش را پیش از مرگش ، پیش از آنکه سست و پیر شود ، مریض و دردمند گردد ، کَسِل و خسته شود از او پزشک و طبیبش ، دوستش از او دوری کند ، عمرش بپایان برسد ، خردش تغییر کند ،

بعد گفته شود که : او بیمار است و بدنش شدیدا نحیف شده! ، سپس در بستر احتضار و جان دادنی سخت و دشوار بیفتد ، دور و نزدیک پیش او حاضر شوند ، پس دیده اش را با خیرگی به بالا فکنده ، نگاهش را مات دوخته ، چهره اش عرق کرده ، ناله های دردآلودش آرام شده ، و جانش در حال از دست رفتن است ، همسرش می گرید ، دفنش نزدیک می شود ، و با مردن او فرزندانش یتیم گردند ،

و جمعیت اطرافیان او گسسته شوند ، و بینایی و شنوایی از چشم و گوشش برود ، و برهنه گردد و غسل داده شود و از هر جامه و پیرایه ای عاری گردد ، و او را خشک کنند و رویش را بپوشانند ، کفنش را برایش گسترده و مهیا گردانند ، و تای دیگر کفن را بر روی بدنش اندازند و با آن چانه اش را ببندند (تا دهانش باز نماند) ، پیراهن و عِمامه ای نیز برایش قرار داده ، او را در لِفافی پیچیده اند ، و نزدیکانش با او وداع نموده ، بدرودش گفته اند؛

وَ حُمِلَ فَوقَ سَرِیرٍ ، وَ صُلِی عَلَیهِ بِتَکبِیرٍ ، بِغَیرِ سُجُودٍ وَ تَعفِیرٍ ، وَ نُقِلَ مِن دُورٍ مُزَخرَفَةٍ وَ قُصُورٍ مُشَیدَةٍ وَ فُرُشٍ مُنَجَدَةٍ وَ حُجَرٍ مُنَضَدَةٍ ، فَجُعِلَ فِی ضَرِیحٍ مَلحُودٍ ، ضَیقٍ مَرصُودٍ ، بِلَبِنٍ مَنضُودٍ ، مُسَقَفٍ بِجُلمُودٍ!

(اکنون) بر فراز تابوت حمل شود ، و بر او نماز یا تکبیر بدون سجود (نماز مَیت) بخوانند ، و او را از کاخ های زرنگار (یا شاید خانه های پر زرق و برق مدرن امروزی!!) و قصرهای مجلل و برافراشته (و شاید آسمان خراش ها و آپارتمان های بلند و شیک امروزی!!) و فرش های پر نقش و نگار ،

و (خانه های دارای) اطاق های بسیار در هر گوشه و کنار ، انتقال دهند به درون گوری که برایش کنده اند ، که تنگست و از اطراف نیز تنگاتنگ با خشت هایی محکم بر هم چیده شده ، احاطه گشته و سقفش را نیز با تخته سنگی (مانند سنگ قبرهای دارای تزیینات امروزی!!) پوشانده اند!

وَ هِیلَ عَلَیهِ [حَفَرُهُ] وَ حُثِی [عَلَیهِ] مَدَرُهُ وَ تَحَقَقَ حَذَرُهُ وَ نُسِی خَبَرُهُ ، وَ رَجَعَ عَنهُ وَلِیهُ وَ نَدِیمُهُ ، وَ نَسِیبُهُ وَ حَمِیمُهُ ، وَ تَبَدَلَ بِهِ قَرِینُهُ وَ حَبِیبُهُ ، فَهُوَ حَشوُ قَبرٍ وَ رَهِینُ [قَفرٍ]! یدِبُ فِی جِسمِهِ دُودُ قَبرِهِ وَ یسِیلُ صَدِیدُهُ مِن مَنخَِرِهِ ، وَ تَسحَقُ تُربَتُهُ لَحمَهُ ، وَ ینشَفُ دَمُهُ وَ یرَمُ عَظمُهُ ، حَتَی یومِ حَشرِهِ ، [فَینشَرُ] مِن قَبرِهِ ، وَ ینفَخُ فِی الصُورِ ، وَ یدعَیٰ لِحَشرٍ وَ نُشُورٍ ، فَثَمَ بُعثِرَت قُبُورٌ ، وَ حُصِلَت سَرِیرَةٌ فِی صُدُورٍ؛

و بر او ریخته شده [خاک قبرش] ، و پاشیده شده بر او کلوخش ، و مسلم گشته ترس و هراسش ، و فراموش شده خبرش. پس دوست و همدم و خویشاوند و رفیق وی از (نزد قبر) او برگردند و همنشینان و دوستانش کسانی دیگر را بجای او برگزینند.

و اکنون وی درون قبر است و گرفتار [مکانی تنها و خلوت]! کرم های قبر در بدنش می لولند و خون و چرک بدنش از دماغش روان شود و بدنش را خاک قبر کهنه کند ، و خونش بخشکد و استخوانش بپوسد ، تا روز قیامت و حشرش ، [پس او را از قبر بیرون آورند] ، و در صور (اسرافیل) دمیده شود ،

و مردگان خوانده شوند برای برخاستن (از قبر) و برانگیخته شدن (به سوی حساب) ، پس در این هنگام گورها زیر و رو شوند ، و آشکار گردد آنچه در سینه ها است (نیت هرکس و اسراری که خود و خدا میداند ، فاش شود)؛

وَ جِیءَ بِکُلِ نَبِی وَ صِدِیقٍ ، وَ شَهِیدٍ وَ مِنطِیقٍ ، وَ [تَوَلَیٰ] لِفَصلِ حُکمِهِ [رَبٌ] قَدِیرٌ ، بِعَبدِهِ خَبِیرٌ بَصِیرٌ؛ فَکَم [مِن] زَفرَةٍ تُضنیهِ وَ حَسرَةٍ تُنضیهِ ، فِی مَوقِفٍ مَهِیلٍ [عَظیمٍ] ، وَ مَشهَدٍ جَلِیلٍ [جَسیمٍ] ، بَینَ یدَی مَلِکٍ [کَریمٍ] ، بِکُلِ صَغِیرَةٍ وَ کَبِیرَةٍ عَلِیمٍ؛

هر پیامبر و هر راستگو ، و هر شهید و بلیغ سخنور آورده شوند (به عنوان شهود و ناظران بر محاکمه بندگان) و عهده دار قضاوت شود [پروردگار] توانائی که به بنده اش آگاه و بیناست؛ پس بسا ناله ها که اورا رنجور و زمینگیر کند ، و حسرتی که فرسوده و نحیفش سازد ، در جایگاهی هولناک [و با شکوه] و محل تجمعی بزرگ [و شکوهمند] ، در برابر پادشاهی [بزرگوار] که به کوچک و بزرگ (از کردار بندگانش) کاملا داناست؛

فَحِینَئِذٍ یلجِمُهُ عَرَقُهُ وَ [یحفِزُهُ] قَلَقُهُ ، فَعَبرَتُهُ غَیرُ مَرحُومَةٍ وَ صَرخَتُهُ غَیرُ مَسمُوعَةٍ [وَ حُجَتُهُ غَیرُ مَقبُولَةٍ] ، وَ بَرَزَت صَحِیفَتُهُ وَ تَبَینَت جَرِیرَتُهُ ، [وَ نَطَقَ کُلُ عُضوٍ مِنهُ] بِسُوءِ عَمَلِهِ ، وَ شَهِدَت عَینُهُ بِنَظَرِهِ ، وَ یدُهُ بِبَطشِهِ ، وَ رِجلُهُ بِخَطوِهِ ، وَ جِلدُهُ بِلَمسِهِ وَ فَرجُهُ بِمَسِهِ؛

پس در این هنگام ، عرقش تا دهانش برسد و اضطرابش او را به تکاپو و ناآرامی وادارد؛ اشکش سبب ترحم بر وی نشود ، فریادش را کسی نشنود ، [حجت و برهانش پذیرفته نگردد] ، نامه اعمالش آشکار شود ، جرائمش روشن گردد ، [و هر عضو بدنش بسخن آید] بر کردار بدش ، پس گواهی دهد چشمش به نگاهش ، دستش به ظلم و زدنش ، پایش به رفتنش (بسوی حرام) ، پوستش به تماسش (به لمس حرام) ، شرمگاهش به عمل یا تماس (حرامش)؛

وَ یهَدِدُهُ مُنکَرٌ وَ نَکِیرٌ ، وَ کُشِفَ [عَنهُ] حَیثُ یصِیرُ ، فَسُلسِلَ جِیدُهُ وَ غُلَت یدُهُ ، فَسِیقَ یسحَبُ وَحدَهُ ، فَوَرَدَ جَهَنَمَ [بِکَربٍ] شَدِیدٍ ، وَ ظَلَ یعَذَبُ فِی جَحِیمٍ ، وَ یسقَی شَربَةً مِن حَمِیمٍ ، تَشوِی وَجهَهُ وَ تَسلَخُ جِلدَهُ ، [یضرِبُهُ زَبینَتُهُ بِمِقمَعٍ مِن حَدیدٍ ، یعُودُ جِلدُهُ بَعدَ نَضجِهِ بِجِلدٍ جَدیدٍ] ، یستَغِیثُ فَیعرِضُ عَنهُ خَزَنَةُ جَهَنَمَ ، وَ یستَصرِخُ فَیلبَثُ حُقبَهُ بِنَدَمٍ؛

او را نکیر و مُنکَر (دو فرشته عذاب) تهدید کنند ، پرده اش [از او] برداشته شود هرسو که بچرخد ، گردنش به زنجیر و دستش به غُل بسته گردد ، و (بر روی زمین ، بسوی جایگاه عذاب) کشان کشان و تنها برده شود ، با [ناراحتی] سخت وارد جهنم گردد ، و پیوسته در جهنم عذاب شود ،

از آبهای داغ به او بنوشانند که گوشت صورتش را کباب کند و پوستش را بکَند ، [فرشته عذاب ، او را با گرزی آهنین میزند؛ پیوسته پوستش پس از پخته شدن و سوختن ، دوباره از نو تنیده می شود] ، پناه میخواهد ولی مأموران جهنم از او رو برگردانند ، فریاد سر می دهد و توأم با پشیمانی ، دورانی طولانی در جهنم درنگ می کند (و اگر کافِر باشد ، در آتش دوزخ جاودان و مُخلَد میماند)؛

نَعُوذُ بِرَبٍ قَدِیرٍ مِن شَرِ کُلِ مَصِیرٍ ، وَ نَسأَلُهُ عَفوَ مَن رَضِی عَنهُ ، وَ مَغفِرَةَ مَن قَبِلَ مِنهُ؛ فَهُوَ وَلِی مَسأَلَتِی وَ مُنجِحُ طَلِبَتِی؛

پناه می برم به پروردگار قدیر از بدی هر سرنوشتی ، و از او خواهش عفو و بخشش داریم بسان (عفو و بخشش) کسانی که او از آنها راضی گردیده ، و مغفرت و آمرزش می طلبیم بمثل (مغفرت و آمرزش) کسانی که (ایمان و طاعت) ایشان را پذیرفته است؛ و تنها اوست رسیدگی کننده به پُرسش من و روا کننده خواهش من؛

فَمَن زُحزِحَ عَن تَعذِیبِ رَبِهِ جُعِلَ فِی جَنَتِهِ بِقُربِهِ ، وَ خُلِدَ فِی قُصُورٍ وَ نِعَمِهِ ، وَ [مُکِنَ مِن] حُورٍ عِینٍ وَ حَفَدَةٍ [وَ طِیفَ عَلَیهِ بِکُوُوسٍ ، وَ سَکَنَ حَظیرَةً مُشَیدَةً وَ مَکُنَ فِردَوسَ] ، وَ تَقَلَبَ فِی نَعِیمٍ وَ سُقِی مِن تَسنِیمٍ ، [وَ شَرِبَ مِن عَینِ سَلسَبیلٍ مَمزوجَةٍ بِزَنجَبیلٍ] ، مَختُومَةٍ بِمِسکٍ وَ [عَبیرٍ ، مُستَدیمٌ لِلحُبُورِ ، مُستشعِرٌ لِلسُرورِ ، یشرَبُ مِن خُمُورٍ ، فی رَوضٍ مُشرِقٍ مُغدِقٍ ، لَیسَ یصدَعُ مَن شَرِبَهُ] ، یشرَبُ مِن خَمرٍ مَعذُوبٍ شُربُهُ ، لَیسَ ینزَفُ لُبُهُ؛

س کسی که کنار شد از عذاب پروردگارش ، به قرب او در بهشتش قرار گرفته ، و در کاخ ها و نعمت های او جاودان مُتنعِم است ، و برخوردار از حُورُالعین (حوریان زیبا ، سفیدرو ، دارای چشمان درشت ، سیاه و جذاب) و فرزندانشان (به سان غلامان و خادمان بهشتی زیبا چهره) شده ، [و جام های (پر از خوردنی لذیذ و نوشیدنی گوارا) پیرامونش بگردانند ،

و در بارگاهی باشکوه ساکن گردد و در بهشت فردوس(بوستان سرسبز خرم) جا و مکان گیرد] ، در نعمت های سرشار بسر بَرَد و از آب چشمه تسنیم (که از بالای غرفه ها جاری است) سیراب شود ،

[و از چشمه سلسبیل (که آبی زلال و گوارا است) ، آمیخته به زنجبیل (خوشبو و معطر)] و (از کوزه های) مُهر شده بمُشک و عَبیر (عِطرآگین) بنوشد ، [که پیوسته نشاط آفرین و سرور انگیز است؛ او از نوشیدنی هایی (لذیذ) در باغی روشن ، با درختانی پربار می نوشد ، که هرکس از آن بنوشد ، هرگز دچار سردرد (و سرگیجه ناشی از مستی) نشود] ، از نوشیدنی گوارا او را چشانند که هرگز عقل و هوش وی را (به سبب مستی) نبَرَد؛

هَذِهِ مَنزِلَةُ مَن خَشِی رَبَهُ وَ حَذَرَ نَفسَهُ ، وَ تِلکَ عُقُوبَةُ مَن عَصَی مُنشِئَهُ وَ سَوَلَت لَهُ نَفسُهُ مَعصِیةَ مُبدِئِهِ؛ لَهُوَ ذَلِکَ قَولٌ فَصلٌ وَ حُکمٌ عَدلٌ ، خَیرُ قَصَصٍ قُصَ وَ وُعِظَ بِهِ وَ نُصَ ، تَنزِیلٌ مِن حَکِیمٍ حَمِیدٍ.

این است درجه کسی که از پروردگارش بترسد و نفسش را بر حذر دارد ، و آنست کیفر کسی که نافرمانی کند پدید آورنده خود را و نفسش برای او نافرمانی آفریننده اش را زینت دهد؛ و این سخن ، تمیز دهنده (بین حق و باطل یا هدایت و ضَلالت) و حکمی عادلانه ، و بهترین داستانیست که برای دیگران خوانده شده و بهترین موعظه و پندی که داده شده و بدان تصریح گشته ، (فرمایش) قرآن است از طرف خداوند حکیم حمید.(مجلسی ، بحارالانوار ، 1403ق ، ج74، ص340-343)

[نَزَلَ بِهِ رُوحُ قُدُسٍ مُبینٍ ، عَلیٰ نَبِی مُهتَدٍ مَکینٍ ، صَلَت عَلَیهِ رُسُلٌ سَفَرَةٌ مُکَرَمُونَ بَرَرَةٌ؛ عُذتُ بِرَبٍ رَحیمٍ مِن شَرِ کُلِ رَجیمٍ ، فَلیتَضَرَع مُتَضَرِعُکُم و لیبتَهِل مُبتَهِلُکُم ، فَنَستَغفِرُ رَبَ کُلِ مَربُوبٍ ، لی وَ لَکُم.](مجلسی ، بحارالانوار ، 1403ق ، ج74، ص343)

[روحی روشنگر و قدسی (روح القُدُس/ جبرئیل ، از جانب خداوند) آن را بر پیامبری هدایت یافته و عالی مقام (حضرت محمد صلی الله علیه و آله) نازل کرده ، که رسولان گرامی نیکوکار و فرستاده خدا ، بر این پیامبر درود و صلوات فرستاده اند؛ و پناه می برم به پروردگاری مهربان از شر هر رانده شده ای (مثل شیطان) ، پس باید که زاری و تضرع و ناله و استغاثه به درگاه خدا کند هرکدام از شما که چنین می کند ، و ما طلب آمرزش و بخشش می کنیم از پروردگار هر مخلوق پرورده ، هم برای خودم و هم برای شما.](ترجمه جلد هفدهم بحارالانوار الروضه در مبانی اخلاق ، 1364ش ، ج1، ص346-350)

خطبه های حضرت علی(ع)

حضرت علی (ع) خطبه بی نظیر دیگری ایراد فرموده اند که بدون نقطه است که ماجرا و متن فوق العاده آن خطبه در مطلب " خطبه بدون نقطه و شگفت انگیز مولا علی (ع) " موجود است.

برای خواندن خطبه بدون نقطه روی لینک زیر کلیک کنید :

خطبه بدون نقطه حضرت علی(ع)

بیوگرافی

پیج اینستاگرام نم نمک

این مطلب مفید بود؟
(1 رای)
100%

نظر دادن