داستان کودکانه آزادسازی خرمشهر در سوم خرداد
گل های قشنگ و رنگارنگ ، بچه های عزیز ایران زمین شما در روزهای جنگ ایران و عراق هنوز به دنیا نیامده بودید. روزهای جنگ ، خیلی سخت و غمگین بودند اما مردم دلیر ایران حتی ذره ای از خاک خود را تقدیم دشمن نکردند. اگر می خواهید بیشتر درباره جنگ ایران و عراق و آزادسازی خرمشهر بدانید ، این بخش از نم نمک را مطالعه نمایید.
داستان جنگ سخت در خرمشهر و آزادی آن
یکی بود ، یکی نبود ، غیر از خدای مهربون هیچ کس نبود. یه سرزمینی بود به نام ایران ، با مردم ساده و صمیمی ، فداکار و شجاع ، بچه هایی شاد و خندان ، با دشت های سرسبز. اما یه روزی ناگهان و بی دلیل ، دشمن به این سرزمین آباد حمله کرد و می خواست خاک ایران را بگیره.
بچه های عزیزم ، جنگ در تمام دنیا کار بدی است چرا که در جنگ بچه های زیادی از بین میرن و پدر و مادراشون رو از دست میدن اما جنگ ایران با عراق اصلا تقصیر ایران نبود و خیلی ناگهانی و غیر منتظره بود ، مردم کشورمون دوست نداشتند خاک ایران رو تقدیم دشمن کنند ، به همین خاطر تا پای جان در برابر دشمن جنگیدند و دفاع کردند و اینگونه جنگی نابرابر جنگی هشت ساله شروع شد.
در روزهای جنگ همه مردم از پیر و جوان ، زن و مرد همه از خاک کشور دفاع می کردند تا شهرهای ما به دست دشمن نیفتد اما در همون روزهای ابتدای جنگ ، عراقی ها وارد یکی از شهرهای ایران به نام «خرمشهر» شدند.
دشمن با توپ و تانک ، خمپاره و تفنگ به شهر خرمشهر حمله کرد و روزهای سختی را برای مردم ایران به وجود آورد ، روزهایی که یکی یکی مردم بی گناه و مظلوم و بی دفاع شهید می شدند.
دشمن به هیچ کس رحم نمی کرد و همه جا را به خاک و خون می کشید تا جایی که خرمشهر یعنی شهر خرم و آباد آن روزها دیگه ویرانه شده بود و در روزهای جنگ «خونین شهر» شده بود. خانه های ویران و به آتش کشیده شده ، درخت ها و نخلستان های سوخته و مردمی که بی گناه و مظلوم و بی دفاع به شهادت رسیدند.
اون روزها ، دشمن فکر می کرد می تونه تمام ایران رو مثل خرمشهر تصرف کنه اما نمی دانست که ملت قهرمان ایران ، از جان خودشون می گذرند ، ولی ذره ای از خاک وطنشون رو به دست دشمن نمی دهند.
بچه های قشنگم اون روزها حتی نوجوان های کم سن و سال مثل شهید بهنام محمدی از خرمشهر دفاع می کردند. شهید بهنام محمدی نوجوان دانش آموز 13 ساله ای بود که با همان جسم کوچک و دل دریایی اش بارها به قلب دشمن زد و خودش رو به صف اول نبرد رساند تا اطلاعات ارزشمندی از موقعیت دشمن به دست بیاره و در اختیار فرماندهان جنگ قرار بده ، این نوجوان 13 ساله گاه آنقدر نارنجک و فشنگ به بند حمایل خود آویزان می کرد که به سختی راه می رفت.
وقتی جنگ در خرمشهر شدت گرفت و خمپاره ها امان شهر را بریدند ، چند روز قبل از سقوط خرمشهر بهنام محمدی پر کشید و به دیدار معبود شتافت. بچه های خوبم تنها این شهید کوچک نبود که از خرمشهر دفاع کرد بلکه فرماندهان ، مردم و رزمندگان شجاع و همه و همه از خاک ایران دفاع کردند.
حتی وقتی خرمشهر به دست دشمن افتاد و خبر ویرانی خرمشهر به گوش مردم رسید ، همگی بسیج شدند و به کمک مردم خرمشهر آمدند و اون قدر مقاومت کردند تا دشمن رو از خرمشهر بیرون انداختند و دوباره خرمشهر آزاد شد و دشمن پا به فرار گذاشت.
خرمشهر در سوم خرداد سال 1361 پس از 576 روز اشغال و در عملیات بیت المقدس از دشمن پس گرفته و آزاد شد. این روز رو به خاطر اون همه از خودگذشتگی و فداکاری و شجاعتی که مردم با دست خالی از خودشون نشون دادند ، روز آزادی خرمشهر ، روز مقاومت و پیروزی می نامند.
همه مردم روز مردم سوم خرداد خیلی خوشحال بودند و نماز شکر می خواندن و شیرینی پخش می کردند. حضرت امام خمینی رحمه الله که رهبر ما بودند اون روز فرمودند : «خرمشهر را خدا آزاد کرد». یعنی خرمشهر به خواست خداوند مهربان و با همت و دلیری مردم شجاع و آزاده ما آزاد شد.
پیروزی و آزادی خرمشهر به همه جهان ثابت کرد که مردم ایران ، مردمی متحد و فداکار هستند که جان خود را ، فدای آزادیِ خاک میهنشان می کنند و اجازه نمی دهند کسی وارد خاک پاک میهنشان شود. مردم ما ، همه با هم هستند و همین ، رمز پیروزی ما بر دشمن هاست.
روز آزادسازی خرمشهر را به شما کودکان شاد ایران زمین تبریک می گوییم و آرزو می کنیم در هیچ جای جهان جنگی رخ ندهد تا جان کودکان بی گناه به خطر افتد ، یاد تمام شهدای جنگ 8 ساله ایران ، شهید جهان آرا ، شهید نوجوان بهنام محمدی و تمام شهدایی که باعث شدند شما بچه ها لبخند از لب هایتان کنار نرود ، گرامی.