ثبت بیوگرافی در گوگل
ثبت بیوگرافی در ویکی پدیا
تبلیغات

در این مطلب جدید در سال 1403 و سال 2024 ، داستان در مورد سیزده بدر و قصه کودکانه سیزده بدر و انشا در مورد سیزده بدر کوتاه و متن در مورد سیزده بدر و انشا در مورد سیزده بدر کرونایی و داستان کوتاه در مورد سیزده بدر برای کودکان و انشا در مورد سیزده بدر طنزو انشا در مورد سیزده بدر کلاس چهارم و ضرب المثل در مورد سیزده بدر و نقاشی در مورد سیزده بدر در نم نمک.

داستان در مورد سیزده بدر

در ادامه دو داستان تاریخی و کودکانه در مورد سیزده بدر را در نم نمک بخوانید.بهترین قصه و داستان در مورد سیزده بدربهترین قصه و داستان در مورد سیزده بدر

داستان تاریخی در مورد سیزده بدر

چون سلیمان باش که دیوان تو

سنگ برند از پی فرمان تو

دیو را در بند زندان باز دار

تا سلیمان وار باشی رازدار

داستان سیزده بدر

روزی سلیمان انگشتری خود را به کنیزی سپرد و به گرمابه رفت. دیوی از این واقعه باخبر شد در حال خود را به شکل سلیمان در اورد و انگشتری را از سلیمان طلب کرد کنیز انگشتری به وی داد و او خود را به تخت سلیمان رساند و بر روی ان نشست و دعوی سلیمانی کرد و خلق از او پذیرفتند از ان روی که از سلیمانی جز صورتی و خاتمی نمیدیدند و چون سلیمان از گرمابه بیرون امد و از ماجرا خبر دار شد گفت سلیمان حقیقی منم و انکه بر جای من نشسته دیوی بیش نیست اما خلق اورا انکار کردند و سلیمان که به ملک اعتنایی نداشت و در عین سلطنت خود را مسکین و فقیر میدانست به صحرا و کنار دریا رفت و ماهیگیری پیشه کرد

دلی که غیب نمای است و جان جم دارد

ز خاتمی که دمی گم شود چه غم دارد

اما چون دیو به تلبس و بر تخت نشست و مردم انگشتری وی با وی دیدند و ملک بر او مقرر شد روزی از بیم انکه مبادا انگشتری بار دیگر به دست سلیمان افتد ان را در دریا افکند تا به کلی از میان برود و خود به اعتبار پیشین بر مردم حکومت کند چون مدتی بدین سان گذشت مردم ان لطف و صفای سلیمانی را در رفتار دیو ندیدند و در دل گفتند

که زنهار از این مکر و دستان و ریو

به جای سلیمان نشسته است دیو

و به تدریج ماهیت ظلمانی دیو بر خلق اشکار شد و جمله دل از او بگردانیدند و در کمین فرصت بودند تا او را از تخت به زیر اورند و سلیمان حقیقی را به جای او نشانند

در این احوال سلیمان همچنان بر لب بحر ماهی میگرفت روزی شکم ماهی را بشکافت و از قضا خاتم گمشده را در شکم ماهی یافت و بر دست کرد

ان بخت را باشد که کاید به لب جوی

تا اب خورد ناگه او عکس قمر یابد

یا همچون سلیمانی بشکافت ماهی را

اندر شکم ماهی او خاتم زر یابد

سلیمان به به شهر نیامد اما از این ماجرا همه باخبر شدند و دانستند که سلیمان حقیقی با خاتم سلیمانی بیرون شهر است پس در سیزده نوروز بر او بشوریدند و همه از شهر بیرون امدند تا سلیمان را به تخت باز گردانند و این بر خلاف تصور عام روزی فرخنده و مبارک است و حقیقت روز سلیمان بهار است و نحوست ان کسی راست که با دیو بسازد و در طلب سلیمان از شهر بیرون نیاید برپایه همین داستان است که در قدیم که شهر ها جند دروازه داشت روزه سیزده بدرمی بایست هرکس از دروازه ای بیرون رود و از دروازه ای دیگر مراجعت کند تا به این تدبیر دیو شریری که به همراه او از دروازه اول خارج شده بود پشت دیوار های شهر بماند و باز نگردد

داستان کودکانه سیزده به در

ببخشید ، به من گفتن اینجا یه سری دسته گل نشستن تا داستان کودکانه سیزده به در رو از من بشنون. درست اومدم؟ خب ، خدا رو شکر.اول از همه ، به من گفتن خودمو معرفی کنم. اسم من رودخونه س. آره ، رودخونه. همونجایی که کلی آب از توی دلش رد میشه و جریان داره.

من خیلی از آشنایی با شما بچه های باهوش و کنجکاو خوشحالم.خب ، بریم سراغ موضوع خودمون ، یا همون رسم خوش سیزده به در. من چون تا حالا کلی سیزده به در دیدم ، پس خیلی خوب هم می تونم در موردش براتون تعریف کنم.هر سال بعد از نو شدن سال یا همون تحویل سال جدید ، حدودا تا سیزده روز مدرسه ها و بعضی از شغلا تعطیلند؛ به این سیزده روز ، نوروز هم میگن. یعنی اولین روزای سال نو. این روزها معمولا اکثر خونواده ها دور هم جمع میشن و کنار هم خوش میگذرونند.

داستان سیزده بدر

اما سیزدهمین روز سال نو که معروف به روز طبیعت هم هست ، یه فرقی با بقیه روزا داره و اونم اینکه اکثر مردم با فامیل و دوست و آشنا میرن به طبیعت و دشت و کوه و خلاصه هر فضای بازی که یه کم سرسبز و خوش آب و هوا باشه. کنار من ، یعنی رودخونه ، هم از جاهای خیلی پر طرفداره که تو روز سیزده به در خیلی شلوغ میشه.

بچه ها می خوام براتون از احساسم ، وقتی شما رو از نزدیک می بینم بگم. من هر وقت که یکی از شما پاهاشو میزنه توی آب رودخونه و با دوستاش آب بازی می کنه ، این قدر ذوق می کنم که نگو. دوس دارم همیشه شما خوشحال باشین.وقتی می بینم شماها یا مامان باباهاتون یه زباله ای رو از من جدا می کنین و منو تمیز می کنین خیلی خوشحال میشم.

آخه می دونید که آب نشونه پاکیه و من طرفدار تمیزی و پاکیزگی ام؛ مثل وقتی که پاهاتو گلی و کثیف میشن و من تمیزشون میکنم. یا وقتی که خیلی تشنه اید و من سیرابتون می کنم. البته باید حواستون باشه که همیشه از تمیزی آب رودخونه مطمئن بشین و بعد اون آب رو بخورین.

خلاصه توی روز سیزده به در رفتن در دل طبیعت و گل و گیاه و خوش گذروندن خیلی کیف میده؛ مخصوصا به بچه ها. چون با هم بازیاشون حسابی بازی می کنن و صدای قهقهه خنده هاشون میره تا آسمون.تا حالا به این فکر کردین دنیای بدون شادی و بازی شما بچه ها چه شکلیه؟ یا دنیای بدون آب؟ راستش اگه یه روزی آب نباشه من خیلی حالم بد میشه. آخه همه صفای رودخونه به آبیه که در اون جریان داره.

حتما هیچ کس در دنیا همچین دنیایی رو نمی خواد.بچه ها ، یه چیز جالب راجع به سیزده به در اینکه خونواده ها همراه با خودشون سبزه هایی که برای عید کاشته بودن و تو تمام تعطیلات سر سفره هاشون بوده رو با خودشون میبرن توی طبیعت و رها شون می کنن؛ یعنی یه جورایی طبیعت دوباره به طبیعت برمی گرده.

شما بچه ها به این موضوع تا خالا فکر کردین؟ اینکه طبیعتی وجود نداشت؟ طبیعت ، شامل جنگل و کوه و بیابون و دریا و این جور جاها میشه. شما تا حالا به کدوم یکی از این جاها رفتین؟ شما طبیعت رو دوست دارین؟ به نظرتون چی میشه که ماها اینقدر طبیعت رو دوست داریم؟ گوش هاتون رو بیارین نزدیکتر. طبیعت هم خیلی شما بچه ها رو دوس داره؛ مخصوصا وقتی با دوستاتون می خندین و بازی می کنین. دلتون همیشه مثل آب پاک و تمیز. به امید دیدار ، خدا نگهدارتون.

بیوگرافی

پیج اینستاگرام نم نمک

این مطلب مفید بود؟
(0 رای)
0%

نظر دادن